1. in the past they used to flog students
در گذشته شاگردان را چوب می زدند.
2. They are trying to flog their house.
[ترجمه ترگمان]می خواهند خانه خود را شلاق بزنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی می کنند خانه خود را ببندند
3. He tried to flog his old car, but no one would buy it.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تا ماشین قدیمی خود را شلاق بزند، اما کسی آن را نخریده است
[ترجمه گوگل]او سعی کرد اتومبیل قدیم خود را بپوشد، اما هیچ کس آن را خریداری نمی کرد
4. I'm going to flog all my old video tapes.
[ترجمه ترگمان]می خواهم تمام فیلم های قدیمی و قدیمی خودم را تنبیه کنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم تمام نوارهای ویدئوی قدیمیم را از بین ببرم
5. We buy them cheaply and then flog them off at a profit.
[ترجمه ترگمان]آن ها را ارزان می خریم و بعد آن ها را با یک سود تنبیه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما آنها را ارزان خریدیم و سپس آنها را با سود خرد کنیم
6. He tried to flog me a broken TV set.
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد که یه تلویزیون شکسته رو برای من درست کنه
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تلویزیون را از هم جدا کند
7. They take a good idea and flog it to death.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک ایده خوب به دست می آورند و آن را به ضرب گلوله تنبیه می کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک ایده خوب را می گیرند و آن را به مرگ می اندازند
8. It was a pleasure to flog her, to defend her, to scrutinize, criticize and idolize her.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه از او دفاع کند لذت می برد تا از او دفاع کند، انتقاد کند، انتقاد کند و ستایشش کند
[ترجمه گوگل]لذت بردن از او، دفاع از او، مراقبت از او، انتقاد کردن و خداحافظی او بود
9. He began to flog Luke unmercifully, bringing the lash down across back, buttocks and legs again and again.
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به لگد زدن به لوک و شلاق زدن به پشت و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره
[ترجمه گوگل]او شروع به لکه ننگ زدن کرد، بارها و بارها به رختخواب کشیدن پشت، پشت و پاها
10. He is always complaining about having to flog electric storage heaters anyway.
[ترجمه ترگمان]او همیشه از مجبور کردن به تنبیه بخاری های برقی به هر حال شکایت می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه شکایت دارد که باید وسایل گرمایش الکتریسیته بخورند
11. Don't let him flog you his car -- he's had endless trouble with it.
[ترجمه ترگمان]نذار تو ماشینش تو رو تنبیه کنه
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید او ماشین خود را تکان دهد - او با آن مشکل بی پایان داشته است
12. A rather unpleasant and damp flog came in its place.
[ترجمه ترگمان]شلاق نسبتا ناخوشایندی در جای خود بود
[ترجمه گوگل]در عوض جای آن ناخوشایند و مرطوب بود
13. How cruel was the man to flog his own son to death!
[ترجمه ترگمان]چه قدر بی رحم بود که پسر خود را تا حد مرگ شلاق می زد!
[ترجمه گوگل]چقدر بی رحمانه مردی که پسر خود را به مرگ می کشاند!
14. Compare sell, vend, peddle, push and flog.
[ترجمه ترگمان]فروش را مقایسه کنید، می فروشد، می فروشند، push را می فروشد و تنبیه می کند
[ترجمه گوگل]مقایسه فروش، فروشنده، فروش، فشار و تلنگر