معنی : سرگردان بودن، سفر کردن، بزیارت رفتن
معانی دیگر : رهنوردی کردن، پیمودن، راه رفتن، گشتن، اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
سفرکردن، سرگردان بودن، آواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن، بزیارت رفتن
فرار کن، سرگردان بودن، بزیارت رفتن، سفر کردن، اواره بودن، در کشور خارجی اامت کردن
the land bridge which allowed man to peregrinate to North America
پل زمینی که به بشر اجازه داد به امریکای شمالی برود
Byron peregrinated through northern Italy.
بایرون در شمال ایتالیا به گشت و گردش پرداخت.