کلمه جو
صفحه اصلی

inexistence


معنی : عدم، نا بودی، فنا، نیستی، معدومی، اتکاء ذاتی
معانی دیگر : نیستی، نابودی، عدم، معدومی، اتکاء ذاتی، موجود، هستی مند

انگلیسی به فارسی

نیستی، نابودی، عدم، معدومی، اتکا ذاتی


موجود، عدم، نیستی، فنا، معدومی، اتکاء ذاتی، نا بودی


انگلیسی به انگلیسی

• existing, extant, living, not destroyed or lost

مترادف و متضاد

عدم (اسم)
loss, absence, lack, deficiency, shortage, naught, nullity, inexistence, want, inexistency, nihility, non-availability, nonentity

نابودی (اسم)
ruin, extirpation, naught, liquidation, annihilation, extermination, inexistence, inexistency, smash-up

فنا (اسم)
perdition, inexistence, death

نیستی (اسم)
naught, nullity, inexistence, nothing, need, inexistency

معدومی (اسم)
inexistence, inexistency

اتکاء ذاتی (اسم)
inexistence, inexistency

جملات نمونه

1. In group to remain inexistence, a profit-making organization must, in the long run, producesomething consumers consider useful or desirable.
[ترجمه ترگمان]در گروه برای باقی ماندن، یک سازمان سود آور باید در دراز مدت، producesomething مصرف کنندگان مفید یا مطلوب را مد نظر قرار دهند
[ترجمه گوگل]در گروهی که برای عدم وجود وجود دارد، یک سازمان سودآور باید، در دراز مدت، چیزی را تولید کند که مصرف کنندگان آن را مفید یا مطلوب میدانند

2. However, after all, perfect person nearly inexistence, once individual is subjected to media scrutiny, will his reputation tend to be threaten.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بعد از همه، فردی کامل نزدیک به inexistence، زمانی که فرد مورد موشکافی رسانه ها قرار می گیرد، شهرت او در معرض تهدید قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]با این حال، پس از همه، شخصیت کامل تقریبا وجود نداشتن، هنگامی که فرد تحت بررسی دقیق رسانه قرار گیرد، شهرت او تهدید می شود

3. Who says the inexistence of a virtual city?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می گوید the یک شهر مجازی؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می گوید که یک شهر مجازی وجود دارد؟

4. We already know the inexistence of love, but we still cling to his or her hands tightly and see some drops of friendly care as a great hope to redeem the lost love.
[ترجمه ترگمان]ما پیش از این the عشق را می شناسیم، اما هنوز هم به دست های او چنگ می اندازیم و یا چند قطره از مراقبت دوستانه را به عنوان یک امید عالی برای از بین بردن عشق از دست رفته می بینیم
[ترجمه گوگل]ما قبلا می دانیم عدم وجود عشق، اما ما هنوز هم به دست های خود را به شدت به چسبیده و برخی از قطره مراقبت های دوستانه را به عنوان یک امید بزرگ برای از بین بردن عشق از دست رفته است

5. Thats no any radiation. The contention about electricity and magnetism radiation in society is actually inexistence .
[ترجمه ترگمان]هیچ radiation وجود ندارد بحث درباره تولید برق و مغناطیس در جامعه در واقع inexistence است
[ترجمه گوگل]هیچ تابشی وجود ندارد اتهامات درباره تابش برق و مغناطیس در جامعه، واقعا وجود ندارد

6. Then, test the uncertainty decision-making difference between existence of the principal-agent and inexistence of the principal-agent by designing the decision-making questionnaire.
[ترجمه ترگمان]سپس، اختلاف تصمیم گیری عدم قطعیت بین وجود عامل اصلی و inexistence عامل اصلی را با طراحی پرسشنامه تصمیم گیری مورد آزمایش قرار دهید
[ترجمه گوگل]سپس، با توجه به طراحی پرسشنامه تصمیم گیری، تفاوت تصمیم گیری نااطمینی بین وجود عامل اصل و عدم وجود عامل اصلی را آزمایش کنید

7. A funny collection of laws you will not believe are actually still inexistence. Did you know that it is illegal to. .
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای مضحک از قوانینی که شما باور نمی کنید در واقع هنوز inexistence هستند آیا می دانستید که این کار غیر قانونی است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای خنده دار از قوانینی که باور نخواهید کرد، در واقع هنوز وجود ندارد آیا می دانستید که غیر قانونی است

8. Why is it so difficult to conceptualize the "sense of inexistence"?
[ترجمه ترگمان]چرا تصور \"حس of\" اینقدر دشوار است؟
[ترجمه گوگل]چرا مفهوم 'احساس بیعدالتی' را دشوار می کند؟

9. In this paper, the author details the design process of 555 timing alternating switch circuit, resolves the problem of inconsistent or inexistence with the footprints.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، نویسنده جزئیات فرآیند طراحی با ۵۵۵ مدار متناوب متناوب را شرح می دهد و مساله ناسازگاری یا ناسازگاری با رد پاها را حل می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نویسنده فرایند طراحی مدار سوئیچ متناوب 555 زمانه را مشخص می کند، مشکل برابری یا عدم وجود با رد پا را حل می کند

10. My love, in dreams and destruction in existence.
[ترجمه ترگمان]عشق من، در رویا و نابودی در زندگی
[ترجمه گوگل]عشق من، در رویاها و تخریب در وجود

11. The elephant is the largest land animal in existence.
[ترجمه ترگمان]فیل بزرگ ترین حیوان خشکی در دنیا است
[ترجمه گوگل]فیلترینگ بزرگترین موجودات زمین است

12. This is the oldest Hebrew manuscript in existence.
[ترجمه ترگمان]این قدیمی ترین نسخه عبری در زندگی است
[ترجمه گوگل]این قدیمی ترین نسخه خطی عبری در وجود است

13. The theatre company that they started is still in existence today.
[ترجمه ترگمان]شرکت تئاتر که آن ها شروع کرده اند هنوز وجود دارند
[ترجمه گوگل]شرکت تئاتر که آنها آغاز شده است هنوز هم در حال حاضر وجود دارد

14. The idea of God in nature has been in existence for as long as human beings have worshipped.
[ترجمه ترگمان]تصور خداوند در طبیعت تا زمانی که بشر مورد پرستش قرار گرفته است وجود داشته است
[ترجمه گوگل]ایده خدا در طبیعت تا زمانی که انسانها پرستش کرده اند، وجود داشته باشد

15. The organization has been in existence for 25 years.
[ترجمه ترگمان]این سازمان ۲۵ سال است که وجود دارد
[ترجمه گوگل]این سازمان در مدت 25 سال حضور داشته است

16. Indy Car racing has been in existence since 190
[ترجمه ترگمان]مسابقه ماشین ایندی از ۱۹۰ سال به بعد وجود داشته است
[ترجمه گوگل]مسابقه اتومبیلرانی Indy از 190 سالگی صورت گرفته است

17. There is hardly a factory in existence which does not have a jobbing department somewhere or other.
[ترجمه ترگمان]در وجود هیچ کارخانه ای وجود ندارد که در جایی یا آن واحد وجود نداشته باشد
[ترجمه گوگل]به سختی یک کارخانه وجود دارد که هیچ جایی یا جایی برای کارکنان ندارد

18. Suddenly one of the best-known bandits in existence turns up, parks nearer us, and starts giving unknowing grins.
[ترجمه ترگمان]ناگهان یکی از بهترین - که در زندگی پیدا می شود، به ما نزدیک تر می شود، و شروع می کند که نیشش را باز کند
[ترجمه گوگل]ناگهان یکی از شناخته شده ترین راهزنان در وجود می آید، پارک ها نزدیکتر ما، و شروع به دادن زرق و برق ناگفته

19. Investors respond to performance and we've not been in existence long enough yet.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران به عملکرد واکنش نشان می دهند و هنوز به اندازه کافی وجود نداشته ایم
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران به عملکرد پاسخ می دهند و ما هنوز به اندازه کافی بلند نشده ایم

20. This little community is still in existence, largely untouched by the march of time.
[ترجمه ترگمان]این جامعه کوچک هنوز وجود دارد، که تا حد زیادی تحت تاثیر حرکت زمان قرار نگرفته است
[ترجمه گوگل]این کمیته هنوز در حال است، که تا حد زیادی توسط راهپیمایی به سر می برد

21. Such virtual reality systems are already in existence today and foreshadow far more powerful developments likely within a few years.
[ترجمه ترگمان]چنین سیستم های واقعیت مجازی در حال حاضر در حال حاضر وجود دارند و به احتمال زیاد در عرض چند سال آینده بسیار قدرتمند تری را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]چنین سیستم های واقعیت مجازی در حال حاضر در حال حاضر وجود دارد و پیش بینی تحولات بسیار قوی تر ممکن است در عرض چند سال

22. But it has been in existence for almost as long as there has been detective fiction.
[ترجمه ترگمان]اما تقریبا تا زمانی که داستان علمی تخیلی بوده، وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما تا حدودی تا زمانی که داستانی کارآگاهی وجود داشته است، وجود داشته است

23. Nothing else in existence whatsoever, but there, all alone and larger than life, a huge carrot.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز دیگری وجود ندارد، اما در آنجا، تن های تنها و بزرگ تر از زندگی، یک هویج بزرگ
[ترجمه گوگل]هیچ چیز دیگری وجود ندارد، اما وجود دارد، تنها و بزرگتر از زندگی، یک هویج بزرگ است

24. Similar laws are already in existence.
[ترجمه ترگمان]قوانین مشابهی در حال حاضر وجود دارند
[ترجمه گوگل]قوانین مشابهی در حال حاضر وجود دارد

پیشنهاد کاربران

موجودیت. خلق شده. بوجود امده

درون بودی، در - بودی


کلمات دیگر: