1. But extreme ethnocentrism and may also be abused in political purposes.
[ترجمه ترگمان]اما افراطی شدید ممکن است در اهداف سیاسی مورد سو استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]اما قوم گرایی شدید و همچنین ممکن است در اهداف سیاسی سوء استفاده شود
2. It's ethnocentrism that leads to failure in international business.
[ترجمه ترگمان]این ethnocentrism است که منجر به شکست در تجارت بین المللی می شود
[ترجمه گوگل]این مردمسالاری است که منجر به شکست در تجارت بین المللی می شود
3. It isn't xenophobia or ethnocentrism or even hypocrisy to examine the motives of people who are so cruel and inconsiderate an be disgusted, whether it's in New York or New Zealand.
[ترجمه ترگمان]برای بررسی انگیزه های افرادی که این همه ظالم و بی ملاحظه هستند، چه در نیویورک و چه در نیوزیلند، غریبه و یا حتی تظاهر به ریاکاری نیست
[ترجمه گوگل]این جنبش فکری یا قوم گرایی یا حتی ریاکاری نیست که انگیزه های افرادی را که خیلی بی رحمانه و بی پروا هستند، مورد نفرت قرار دهند، چه در نیویورک و چه نیوزیلند
4. The students talked about ethnocentrism (eighty per cent of the world eats insects with pleasure), sustainability, and the earth's diminishing resources.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در مورد ethnocentrism (هشتاد درصد از جهان، حشرات را با لذت، پایداری و منابع رو به کاهش زمین می خورند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان درباره قومشناسی صحبت کردند (هشتاد درصد از جهان حشرات را با لذت می خورد)، پایداری و منابع کاهش زمین
5. Besides the incommensurability of different traditions, ethnocentrism often makes a dialogue between different traditions merely nominal.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر the سنت های مختلف، ethnocentrism اغلب باعث می شود که مکالمه بین سنت متفاوت صرفا اسمی باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر ناسازگاری سنت های مختلف، قوم گرایی اغلب گفت و گو میان سنت های مختلف را فقط اسمی می کند
6. It is also a sign of ethnocentrism .
[ترجمه ترگمان]این نشانه of نیز هست
[ترجمه گوگل]این یک نشانه ی قوم گرایی است
7. Recently, I was reminded of this problem of ethnocentrism.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، به یاد این مساله of افتادم
[ترجمه گوگل]به تازگی، من به این مسئله قوم گراییسم یادآوری شدم
8. One cause of misconceptions is ethnocentrism, the belief that one's own culture's way of doing things is better than the way of other cultures.
[ترجمه ترگمان]یکی از دلایل سو برداشت غلط است، این باور که روش فرهنگ خودش برای انجام کارها بهتر از روش دیگر فرهنگ ها است
[ترجمه گوگل]یکی از علل تصورات غلط، قوم گرایی است، اعتقاد به اینکه شیوه ی انجام دادن کارهای یک شخص از طریق فرهنگ های دیگر بهتر است
9. However, if anthropologists to avoid ethnocentrism, and create a common objective of the concept, the culture of "science" can be built up.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر انسان شناسان برای اجتناب از ethnocentrism، و ایجاد یک هدف مشترک از مفهوم، فرهنگ \"علم\" را می توان بنا کرد
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر انسان شناسان برای اجتناب از قوم گرایی و ایجاد یک هدف مشترک از این مفهوم، فرهنگ 'علم' را می توان ساخته شده است
10. The Greeks, in a classic example of ethnocentrism, considered those whose speech they could not understand to be on the same level as dog, which also could not be understood.
[ترجمه ترگمان]یونانیان، به عنوان نمونه کلاسیک of، کسانی را در نظر گرفتند که زبانشان را نمی توانستند درک کنند که در همان سطح سگ باشند، که هم چنین چیزی قابل درک نیست
[ترجمه گوگل]یونانیها، در یک نمونه کلاسیک قوم گرایی، کسانی را یافتند که نمیتوانستند آن را درک کنند، که همانند سگ بود، که هم نمیتوانست درک شود
11. On the other hand, modern Western ethnocentrism and the exclusivity closely related to the formation and Christian culture.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، ethnocentrism غربی مدرن و انحصار مربوط به شکل گیری و فرهنگ مسیحیت است
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، قوم گرایی مدرن غربی و انحصارگویی نزدیک به شکل گیری و فرهنگ مسیحی مربوط است
12. The latest crisis has also underlined the ethnocentrism of European media.
[ترجمه ترگمان]بحران اخیر نیز بر اهمیت رسانه های اروپایی تاکید کرده است
[ترجمه گوگل]آخرین بحران نیز قوم گرایی رسانه های اروپایی را برجسته کرده است
13. This type of analytical framework posits a range of views from strong versions of racism to weak versions of ethnocentrism.
[ترجمه ترگمان]این نوع چارچوب تحلیلی، دامنه ای از دیدگاه ها را از نسخه های قوی نژادپرستی به نسخه های ضعیف of نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این نوع چارچوب تحلیلی طیف وسیعی از دیدگاه های نسخه های قوی نژادپرستی را به نسخه های ضعیف قوم گرایی می دهد
14. In later Qing Dynasty, the roily era, China, the people with ethnocentrism failed completely in the Opium War.
[ترجمه ترگمان]در اواخر دودمان چینگ، دوران roily چین، مردم با ethnocentrism در جنگ تریاک به طور کامل شکست خوردند
[ترجمه گوگل]در بعد سلسله چینگ، دوران رولی، چین، مردم با قوم گرایی، به طور کامل در جنگ تریاک شکست خوردند
15. When domestic enterprise encounter with international market, it's note worthy that focusing on the product image of localization for using consumer ethnocentrism to evoke its purchasing behavior.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شرکت های داخلی با بازار بین المللی روبرو می شوند، شایان توجه است که تمرکز بر تصویر محصول از localization برای استفاده از ethnocentrism مصرف کننده برای ایجاد رفتار خرید آن است
[ترجمه گوگل]هنگامی که شرکت های داخلی با بازار بین المللی مواجه می شوند، توجه داشته باشید که تمرکز بر تصویر محصول محلی سازی برای استفاده از قلب شهرت مصرف کننده برای تحریک رفتار خرید آن است