معنی : محلی کردن، موضعی ساختن، محدود بیک ناحیه کردن، در یک نقطه جمع کردن
localise
معنی : محلی کردن، موضعی ساختن، محدود بیک ناحیه کردن، در یک نقطه جمع کردن
انگلیسی به فارسی
محلی سازی کنید، محلی کردن، متمرکز کردن، موضعی ساختن، محدود بیک ناحیه کردن، در یک نقطه جمع کردن
انگلیسی به انگلیسی
• confine to a particular place; collect in particular place; (genetics) identify the location of; determine the specific location of a gene within a dna strand (also localize)
مترادف و متضاد
محلی کردن (فعل)
localize, localise
موضعی ساختن (فعل)
localize, localise
محدود بیک ناحیه کردن (فعل)
localize, localise, territorialize
در یک نقطه جمع کردن (فعل)
localize, localise
جملات نمونه
1. The authorities tried to localise the epidemic.
[ترجمه ترگمان]مقامات تلاش کردند تا این اپیدمی را خنثی کنند
[ترجمه گوگل]مقامات سعی کردند اپیدمی را به صورت محلی قرار دهند
[ترجمه گوگل]مقامات سعی کردند اپیدمی را به صورت محلی قرار دهند
2. From a small, localised clientele, the company has now expanded into a customer base which stretches from Southampton to Wick.
[ترجمه ترگمان]از یک مشتری کوچک و محلی، این شرکت اکنون به یک پایگاه مشتری گسترش یافته است که از Southampton تا ویک امتداد دارد
[ترجمه گوگل]از یک مشتری کوچک و محلی، این شرکت در حال حاضر به یک پایگاه مشتری گسترش یافته است که از ساوتهمپتون تا ویک گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]از یک مشتری کوچک و محلی، این شرکت در حال حاضر به یک پایگاه مشتری گسترش یافته است که از ساوتهمپتون تا ویک گسترش می یابد
3. Pancreatic pseudocysts are localised collections of pancreatic secretions occurring as a result of pancreatic inflammation and ductal disruption.
[ترجمه ترگمان]Pancreatic pseudocysts (Pancreatic pseudocysts)، مجموعه ای از ترشحات پانکراس هستند که در اثر التهاب پانکراس و اختلال ductal رخ می دهد
[ترجمه گوگل]Pseudocysts پانکراس مجموعه ای محلی از ترشحات پانکراس است که در اثر التهاب لوزالمعده و اختلال دو قطبی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]Pseudocysts پانکراس مجموعه ای محلی از ترشحات پانکراس است که در اثر التهاب لوزالمعده و اختلال دو قطبی رخ می دهد
4. Symptoms include localised pain and numbness followed by breathing difficulties.
[ترجمه ترگمان]علایم شامل درد موضعی و بی حسی ناشی از مشکلات تنفسی است
[ترجمه گوگل]علائم عبارتند از درد موضعی و بی حسی بودن و پس از آن مشکلات تنفسی
[ترجمه گوگل]علائم عبارتند از درد موضعی و بی حسی بودن و پس از آن مشکلات تنفسی
5. But localised flood prevention solutions often have implications for other areas and political expediency should not determine the solution.
[ترجمه ترگمان]اما راهکارهای پیش گیری از سیلاب منطقه ای اغلب دارای پیامدهایی برای سایر حوزه ها و مصلحت سیاسی هستند که راه حل را تعیین نکنند
[ترجمه گوگل]اما راه حل های پیشگیری از سیلاب محلی اغلب پیامدهای دیگری برای زمینه های دیگر دارند و مجبور بودن راه حل سیاسی نباید سیاسی باشد
[ترجمه گوگل]اما راه حل های پیشگیری از سیلاب محلی اغلب پیامدهای دیگری برای زمینه های دیگر دارند و مجبور بودن راه حل سیاسی نباید سیاسی باشد
6. Most low-voltage lights cast a localised beam or a diffused glow.
[ترجمه ترگمان]اغلب لامپ های کم مصرف یک تیر موضعی یا نور پخش شده را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر چراغ های کم ولتاژ یک پرتو محلی یا تابش منتشر می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر چراغ های کم ولتاژ یک پرتو محلی یا تابش منتشر می کنند
7. They had analgesia precisely localised to the injury.
[ترجمه ترگمان]آن ها دقیقا محل آسیب را اعلام کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها دچار درد زخم دقیق به آسیب شدید شده اند
[ترجمه گوگل]آنها دچار درد زخم دقیق به آسیب شدید شده اند
8. ET-1 mRNA and mature peptide have been localised to the pulmonary epithelium of healthy subjects and those with asthma.
[ترجمه ترگمان]ET - ۱ mRNA و پپتید بالغ، به طور موضعی در اپیتلیوم ریوی از سوژه های سالم و افراد مبتلا به آسم بوده است
[ترجمه گوگل]موتاسیون ET-1 و پپتید بالغ به اپیتلیوم ریه افراد سالم و افراد مبتلا به آسم بستگی دارد
[ترجمه گوگل]موتاسیون ET-1 و پپتید بالغ به اپیتلیوم ریه افراد سالم و افراد مبتلا به آسم بستگی دارد
9. The localised struggles there are to a large extent a variation on a wider pattern of exploitation and greed.
[ترجمه ترگمان]کش مکش های داخلی در آنجا تا حد زیادی تغییر در الگوی وسیعتری از استثمار و حرص و طمع است
[ترجمه گوگل]مبارزات محلی به طور گسترده ای در یک الگوی گسترده تر از استثمار و حرص و طمع وجود دارد
[ترجمه گوگل]مبارزات محلی به طور گسترده ای در یک الگوی گسترده تر از استثمار و حرص و طمع وجود دارد
10. Since 84% of apparently localised cancers of the prostate progress if left untreated some centres advocate radical prostatectomy for early cancer.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ۸۴ % از سرطان های داخلی در پروستات قرار دارند، در صورتی که برخی مراکز حمایت از prostatectomy رادیکال برای سرطان زودرس را درمان نکرده باشند، پیشرفت پروستات ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]از آنجایی که 84 درصد از سرطان های منتخب مانع پیشرفت پروستات در صورت عدم درمان، برخی مراکز از پروستاتکتومی رادیکال برای سرطان اولیه حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که 84 درصد از سرطان های منتخب مانع پیشرفت پروستات در صورت عدم درمان، برخی مراکز از پروستاتکتومی رادیکال برای سرطان اولیه حمایت می کنند
11. If you have multiple audiences try to localise your site, either through a custom portal or some targeted CSS.
[ترجمه ترگمان]اگر شما چندین بیننده دارید، سعی کنید سایت خود را از طریق یک پورتال سفارشی و یا چند CSS هدفمند ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]اگر مخاطبان متعددی سعی می کنید سایت خود را، یا از طریق یک پورتال سفارشی یا برخی از CSS های هدفمند، محک بزنید
[ترجمه گوگل]اگر مخاطبان متعددی سعی می کنید سایت خود را، یا از طریق یک پورتال سفارشی یا برخی از CSS های هدفمند، محک بزنید
12. Firms are finding that they cannot replace expensive expatriate staff with cheaper local hires ("localise" in the jargon) as quickly as they hoped.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها در می یابند که نمی توانند کارکنان مهاجر گران قیمت را با استخدام های محلی ارزان تر با \"localise\" (\" \" در اصطلاحات فنی)جایگزین کنند
[ترجمه گوگل]شرکت ها متوجه می شوند که آنها نمی توانند جایگزین کارمندان گران بیسیم را با استخدام محلی محلی ارزان تر کنند (همانطور که امیدوار بودند)
[ترجمه گوگل]شرکت ها متوجه می شوند که آنها نمی توانند جایگزین کارمندان گران بیسیم را با استخدام محلی محلی ارزان تر کنند (همانطور که امیدوار بودند)
13. Its aim is to localise "wellness" in much the way it has adapted its coffees to various markets.
[ترجمه ترگمان]هدف آن \"رفاه\" است، به گونه ای که نسبت به بازارهای مختلف coffees را تطبیق داده است
[ترجمه گوگل]هدف آن این است که 'سلامتی' را به نحوی تنظیم کنید که قهوه آن را به بازارهای مختلف تطبیق دهد
[ترجمه گوگل]هدف آن این است که 'سلامتی' را به نحوی تنظیم کنید که قهوه آن را به بازارهای مختلف تطبیق دهد
14. The 4-dithiadiazoles show a 1:1:1 triplet due to the spare electron being largely localised at the nitrogen atom remote from the ring substituent.
[ترجمه ترگمان]۴ - dithiadiazoles یک سری ۱: ۱: ۱: ۱ به خاطر این که الکترون اضافی تا حد زیادی در اتم نیتروژن دور از حلقه بنزن قرار دارد، نشان می دهد
[ترجمه گوگل]4-dithiadiazoles نشان می دهد 1: 1: 1 سه گانه به علت الکترون الکتریکی که عمدتا در اتم نیتروژن دور از جایگزین حلقه محل قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]4-dithiadiazoles نشان می دهد 1: 1: 1 سه گانه به علت الکترون الکتریکی که عمدتا در اتم نیتروژن دور از جایگزین حلقه محل قرار گرفته است
15. When he lifted his arm there was the greasy feel and faint shower of sparks that betokened a localised magical field.
[ترجمه ترگمان]وقتی دستش را بلند کرد، احساس روغنی و بارانی از جرقه که بر سر یک میدان جادویی بود، به وجود آمد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دستش را بلند کرد، احساس جسمی و جرقه ضعیف از جرقه هایی که یک میدان جادویی موضعی ایجاد می شد وجود داشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که دستش را بلند کرد، احساس جسمی و جرقه ضعیف از جرقه هایی که یک میدان جادویی موضعی ایجاد می شد وجود داشت
پیشنهاد کاربران
برای معانی بیشتر مدخل localize را ببینید
بومی سازی
محدود کردن
محدود کردن
کلمات دیگر: