معنی : از بین بردن، صاف کردن، تسویه کردن، بصورت مایع دراوردن معانی دیگر : آبگونه کردن، تبدیل به مایع کردن، آب وار کردن
انگلیسی به فارسی
بصورت مایع درآوردن، صاف کردن، از بین بردن
مایع کردن، صاف کردن، بصورت مایع دراوردن، تسویه کردن، از بین بردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: liquidizes, liquidizing, liquidized
• : تعریف: to transform into a liquid. • مشابه: melt
• convert into a liquid; make liquid; squeeze the juice from fruit etc. (also liquidise) if you liquidize food, you mash it in a liquidizer in order to make it liquid.