1. Indiscipline among the troops eventually led to a riot.
[ترجمه ترگمان]درگیری میان سربازان در نهایت منجر به شورش شد
[ترجمه گوگل]ناسازگاری میان نیروهای نظامی در نهایت منجر به شورش شد
2. There is growing evidence of indiscipline among the troops.
[ترجمه ترگمان]شواهد فزاینده ای در مورد عدم انضباط در میان نیروهای نظامی وجود دارد
[ترجمه گوگل]شواهد فزاینده ای در مورد ناسازگاری میان نیروهای نظامی وجود دارد
3. The report identifies the causes of violence and indiscipline in schools.
[ترجمه ترگمان]این گزارش علل خشونت و بی نظمی در مدارس را شناسایی می کند
[ترجمه گوگل]این گزارش علل خشونت و عدم انضباط در مدارس را مشخص می کند
4. Clinton's past indiscipline helped to elect Bush.
[ترجمه ترگمان]indiscipline گذشته کلینتون به انتخاب بوش کمک کرد
[ترجمه گوگل]ریاکاری گذشته کلینتون به انتخاب بوش کمک کرد
5. For this they could blame their own indiscipline as much as Llanelli's eagerness to take advantage of it.
[ترجمه ترگمان]برای این کار، indiscipline خود را به اندازه شور و شوق their سرزنش می کردند که از آن استفاده کنند
[ترجمه گوگل]برای این که آنها می توانند ناسازگاری خود را به همان اندازه که اشتیاق Llanelli به استفاده از آن سرزنش می کنند، سرزنش کنند
6. Just as important, it was a piece of indiscipline that illustrated the almost casual way Labour is conducting this campaign.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که اهمیت داشت، یک قطعه از بی نظمی بود که نشان می داد روش تقریبا اتفاقی حزب کارگر در حال اجرای این مبارزه است
[ترجمه گوگل]همانطور که مهم است، این تکه ای از ناسازگاری بود که کار تقریبا گاه به گاه کار را انجام می داد
7. But after experiencing this period of fiscal indiscipline, I believe the atmosphere in Washington has changed.
[ترجمه ترگمان]اما پس از تجربه این دوره از بی نظمی مالی، من معتقدم که جو در واشنگتن تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]اما پس از تجربه این دوره رشتۀ مالی، من اعتقاد دارم که جو در واشنگتن تغییر کرده است
8. In fact the dangers of indiscipline increase with temptation.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت خطرات ناشی از عدم انضباط با وسوسه ای افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]در حقیقت خطرات انسانی با وسوسه افزایش می یابد
9. That leads to another possible problem: indiscipline.
[ترجمه ترگمان]این مساله منجر به یک مشکل دیگر می شود: بی نظمی
[ترجمه گوگل]این مسئله منجر به مشکلی دیگر می شود: عدم رعایت
10. The school was given three months to sort out the problem of indiscipline.
[ترجمه ترگمان]به این مدرسه سه ماه فرصت داده شد تا مشکل بی نظمی را حل کنند
[ترجمه گوگل]مدرسه به مدت سه ماه برای حل مسئله انضباط رشته ای داده شد
11. The central committee ideology department accused Kharchev of unnecessary interference in the internal affairs of churches and of financial indiscipline.
[ترجمه ترگمان]اداره مرکزی کمیته مرکزی Kharchev را به دخالت غیر ضروری در امور داخلی کلیساها و عدم انضباط مالی متهم کرد
[ترجمه گوگل]اداره ایدئولوژی کمیته مرکزی خارچف را به دخالت غیر ضروری در امور داخلی کلیساها و عدم رعایت حقوق مالی متهم کرد
12. Education and knowledge without hard work do not necessarily guarantee success, and imprudence, indiscipline and emotional impulsivity contribute to failure. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]تحصیل و دانش بدون کار سخت لزوما موفقیت را تضمین نمی کنند و imprudence، عدم انضباط و impulsivity عاطفی به شکست کمک می کنند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]آموزش و دانش بدون کار سخت ضرورتا موفقیت را تضمین نمی کند، و بی احترامی، انضباط و تکانشی عاطفی به شکست کمک می کند دکتر T P Chia
13. A freedom is generated which has its phases of indiscipline, licence, chaos.
[ترجمه ترگمان]آزادی ایجاد می شود که مراحل بی نظمی، مجوز، هرج و مرج و هرج و مرج را در بر دارد
[ترجمه گوگل]آزادی تولید می شود که دارای فازهای غیر انسانی، مجوز، هرج و مرج است
14. They also demanded the right to form a union and insisted on the reinstatement of policemen sacked earlier for indiscipline.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین خواستار تشکیل اتحادیه شدند و اصرار داشتند که انتصاب ماموران پلیس به دلیل عدم انضباط حکمفرما شود
[ترجمه گوگل]آنها همچنین خواستار تشکیل یک اتحادیه شدند و اصرار داشتند که مجددا پلیس را که برای رشته انضباطی اخراج شده بودند، بازگرداند
15. Guilt ridden [Sentence dictionary], parents then indulge their children with gifts and indiscipline.
[ترجمه ترگمان]گناه توسط فرهنگ لغت حکم صادر شده است و سپس والدین با هدایا و عدم انضباط به فرزندان خود زیاده روی می کنند
[ترجمه گوگل]گناه [Dictionary dictionary]، والدین و سپس فرزندان خود را با هدیه و غیر انسانی رعایت می کنند