کلمه جو
صفحه اصلی

individualist


معنی : تک روی، فرد گرای
معانی دیگر : تک روی، فرد گرای

انگلیسی به فارسی

فردگرا، پیرو مذهب اصالت فرد


آدم تک‌رو، آدم خودمحور، آدم خودرای


فردگرایانه، تک روی، فرد گرای


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: individualistic (adj.), individualistically (adv.)
• : تعریف: a person who thinks and acts with great independence.

• one who acts or thinks independently, nonconformist; advocate of individualism
an individualist is someone who likes to do things in their own way.

مترادف و متضاد

تک روی (اسم)
single foot, individualism, individualist

فرد گرای (اسم)
individualist

nonconformist


Synonyms: independent, maverick, lone wolf


جملات نمونه

1. Geoff was too much of an individualist to be team captain.
[ترجمه ترگمان]Geoff یک individualist بود که کاپیتان تیم بود
[ترجمه گوگل]جف بیش از حد فردی بود که کاپیتان تیم باشد

2. She's a complete individualist in her art.
[ترجمه ترگمان]او یک individualist کامل در هنر اوست
[ترجمه گوگل]او یک هنرمند کامل در هنر خود است

3. Are there problems with ecological or individualist fallacies?
[ترجمه ترگمان]آیا مشکلات زیست محیطی یا individualist fallacies وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا مشکلی با اشتباهات زیست محیطی یا فردی وجود دارد؟

4. The individualist can find no solace in reflecting upon any contribution which will survive him.
[ترجمه ترگمان]فردگرا نمی تواند در فکر کمک به هر کمکی که از او جان سالم به در ببرد هیچ تسلای خاطری پیدا نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]فردگرایی میتواند هیچ تسلیحی در بازنمایی بر هر سهمی که از او زنده ماندن را بیابد

5. These are the intuitions that give holist and individualist explanations their initial plausibility.
[ترجمه ترگمان]این ها شهودی هستند که holist و فردگرا را توجیه اولیه خود می کنند
[ترجمه گوگل]این ها شهود هستند که توضیحات کلیدی و فردگرایانه را برای اولین بار قابل اعتماد می دانند

6. But the rugged individualist owners would be insulted to have their SUVs thought of as luxury vehicles.
[ترجمه ترگمان]اما مالکان که فردگرا بودند به خاطر داشتن وسایل نقلیه لوکس خود را به عنوان وسایل نقلیه لوکس مورد اهانت قرار می دادند
[ترجمه گوگل]اما صاحبان نادال فردگرا می توانند مورد سوء استفاده قرار گیرند تا SUV های خود را به عنوان وسایل نقلیه لوکس در نظر بگیرند

7. Soon one realises that a complex individualist lurks behind the conventional cover.
[ترجمه ترگمان]به زودی کسی متوجه می شود که یک فردگرا پیچیده در پشت پوشش معمولی پنهان است
[ترجمه گوگل]به زودی متوجه می شویم که یک فردگرای پیچیده پشت جلد مرسوم است

8. The central character presents the case for Mackay's individualist anarchism.
[ترجمه ترگمان]شخصیت مرکزی این مورد را برای آنارشیسم individualist Mackay تعریف می کند
[ترجمه گوگل]شخصیت مرکزی مواردی را برای آنارشیسم فردی مکی به نمایش می گذارد

9. The twin problems of ecological and individualist fallacies occur when inferences are drawn about one level of analysis using evidence from another.
[ترجمه ترگمان]مشکلات دوگانه fallacies اکولوژیکی و فردگرا در زمانی رخ می دهد که inferences در حدود یک سطح تحلیل با استفاده از شواهد از طرف دیگر کشیده می شوند
[ترجمه گوگل]مشکلات دوگانه اشتباهات بوم شناختی و فردیتی زمانی رخ می دهد که در مورد یک سطح تحلیل با استفاده از شواهدی از دیگری، نتیجه گیری شود

10. A bold artist and rugged individualist, Jones loves to lift the lid on the id.
[ترجمه ترگمان]یک هنرمند برجسته و فردگرا و فردگرا، عاشق بلند کردن در نهاد است
[ترجمه گوگل]هنرمند جسور و فردگرا ناهموار، جونز را دوست دارد تا درب شناسایی را برداشته باشد

11. That he was an individualist and an original meant little to a lad with stirrings in the groin department.
[ترجمه ترگمان]این که او یک individualist و یک فرد اصلی بود که با stirrings در قسمت کشاله ران حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]او یک فرد گرایانه بود و یک اصل به معنای کمی برای یک پسر با سوزش در بخش کشاله ران بود

12. MAO Ze - donges individualist ethical thoughts in early era are in essence the spiritual individualism.
[ترجمه ترگمان]MAO Ze - donges ethical فردگرا بار در اوایل عصر در اصل فردگرایی معنوی هستند
[ترجمه گوگل]MAO Ze-donges افکار اخلاقی فردی در اوایل دوران، اساسا فردگرایی معنوی است

13. That Weltanschauung was humanist and individualist; it was anti-relativist and anti-utopian.
[ترجمه ترگمان]این Weltanschauung humanist و فردگرا بود؛ آن ضد - و anti بود
[ترجمه گوگل]این Weltanschauung انسانی و فردگرا بود آن ضد نسبیت و ضد utopian بود

14. Each particle was a rugged individualist that it would have nothing to do with its neighbor.
[ترجمه ترگمان]هر ذره یک فردگرا بود و هیچ ربطی به همسایه اش نداشت
[ترجمه گوگل]هر ذره یک فردگرای ناهموار بود که هیچ ارتباطی با همسایه اش نداشت

پیشنهاد کاربران

تجردخواه

استقلال گرا

individualist ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: فردگرا ۱
تعریف: کسی که قائل به فردگرایی است


کلمات دیگر: