1. honorific words
کلمات فرانگیز
2. an honorific title
عنوان افتخاری
3. He was given the honorific title of national chairman.
[ترجمه ترگمان]به او لقب اشرافی رئیس ملی داده شد
[ترجمه گوگل]او به افتخار عنوان رئیس ملی داده شد
4. The presidency, though largely honorific, nevertheless gave him two years of unusual influence over the profession.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ریاست جمهوری، با این حال، دو سال از نفوذ غیر معمول خود بر این حرفه را به وی داد
[ترجمه گوگل]ریاست جمهوری، هر چند به طور عمده افتخار، با این وجود او را دو سال از نفوذ غیر معمول در مورد حرفه ای
5. Perhaps the most honorific function in our time is that of social prophecy.
[ترجمه ترگمان]شاید بهترین عملکرد در زمان ما مربوط به پیشگویی اجتماعی باشد
[ترجمه گوگل]شاید مهم ترین وظیفه در زمان ما، پیشگویی اجتماعی است
6. Older respondents tend to state their replies in honorifics; younger ones are less reverential.
[ترجمه ترگمان]پاسخ دهندگان مسن تر تمایل دارند پاسخ های خود را در honorifics بیان کنند؛ افراد جوان تر با احترام کمتری روبرو هستند
[ترجمه گوگل]پاسخ دهندگان قدیمی تر تمایل دارند پاسخ های خود را در احترام بیان کنند؛ جوانترها کمتر احترام قائل هستند
7. Honorific customer, once receiving your message, we will give you the reply as soon as possible!
[ترجمه ترگمان]مشتری honorific، زمانی که پیام شما را دریافت می کند، ما هر چه زودتر جواب را به شما خواهیم داد
[ترجمه گوگل]مشتری محترم، هنگامی که پیام خود را دریافت می کنید، ما در اسرع وقت به شما پاسخ خواهیم داد!
8. Modest and honorific is a typical social deixis, which includes modest title, honorific title.
[ترجمه ترگمان]متواضع و برجسته یک deixis اجتماعی معمولی است که شامل لقب اشرافی، لقب اشرافی است
[ترجمه گوگل]مدرن و محترم، یک عددی اجتماعی معمولی است که شامل عنوان کم نظیر، عنوان افتخاری است
9. The others, broadcast language must use honorific briefness and understand words, and it must let audiences be the center.
[ترجمه ترگمان]دیگران، که زبان را پخش می کنند باید از گفتار قدیمی استفاده کنند و کلمات را درک کنند، و باید به مخاطبان اجازه دهد که مرکز باشند
[ترجمه گوگل]دیگران، زبان پخش باید از لحاظ صداقت و احترام به کلمات استفاده کنند و باید مخاطبان را به مرکز تبدیل کنند
10. The leadership of honorific your company: Howdy!
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت شما: Howdy!
[ترجمه گوگل]رهبری شرکت احترام آمیز شما چیست؟
11. Used as an honorific in french-speaking areas, especially as accorded to princes and prelates.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک فرد برجسته در مناطق صحبت فرانسه استفاده می شود، به خصوص که به پرنس ها و روحانیان عالیمقام داده شده است
[ترجمه گوگل]به عنوان افتخار در مناطق فرانسوی، به ویژه به عنوان شاهزادگان و مقدس به عنوان استفاده می شود
12. Honorific clients: attention, The location happened emergencies, please depart the location quickly by waiters!
[ترجمه ترگمان]مشتریان honorific: توجه، موقعیت اضطراری رخ داده، لطفا مکان را به سرعت توسط پیشخدمت ها ترک کنید!
[ترجمه گوگل]مشتریان محترم: توجه، موقعیت رخ داده در شرایط اضطراری، لطفا محل پیشخدمت را سریع ببرید!
13. Howdy, honorific lady, very happy have this opportunity to accept your personal interview here again.
[ترجمه ترگمان]بانوی من، با افتخار، این فرصت رو دارید که دوباره مصاحبه شخصی تون رو به اینجا دعوت کنید
[ترجمه گوگل]با احترام، بانوی محترم، این فرصت را برای پذیرش مصاحبه شخصی خود در اینجا بسیار خوشحال میکنم
14. Some verbs have the corresponding honorific verb.
[ترجمه ترگمان]برخی از افعال عبارتند از verb برجسته متناظر
[ترجمه گوگل]بعضی از افعال فعل صریح مربوطه را دارند
15. The formal ones include honorific deferential, and humbling terms, all of them generally universal and systematic.
[ترجمه ترگمان]موارد رسمی عبارتند از \"احترام\"، و عبارات فروتنی، همه آن ها به طور کلی فراگیر و نظام مند هستند
[ترجمه گوگل]آن ها رسمی عبارتند از احکام احترام و احترام، همه آنها به طور کلی جهانی و سیستماتیک است