کلمه جو
صفحه اصلی

peruse


معنی : بررسی کردن، مطالعه کردن، بدقت خواندن
معانی دیگر : (به دقت) خواندن، مرور کردن

انگلیسی به فارسی

بررسی کردن، بدقت خواندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: peruses, perusing, perused
مشتقات: peruser (n.)
• : تعریف: to read or examine attentively and in detail.
مترادف: examine, pore, study
مشابه: inspect, investigate, read, scan, scrutinize, survey

- He spends hours every Sunday perusing the newspaper.
[ترجمه ترگمان] او هر یکشنبه برای خواندن روزنامه ساعت ها وقت می گذراند
[ترجمه گوگل] او هر روز یکشنبه روزنامه را صرف می کند

• read attentively, study attentively
if you peruse a piece of writing, you read it; a formal word.

مترادف و متضاد

بررسی کردن (فعل)
study, investigate, survey, check, peruse

مطالعه کردن (فعل)
study, peruse

بدقت خواندن (فعل)
peruse

check out; examine


Synonyms: analyze, browse, glance over, inspect, look through, pore over, read, scan, scrutinize, skim, study


Antonyms: neglect, overlook


جملات نمونه

1. applicants should peruse the list of the required documents carefully
در خواست کنندگان باید با دقت فهرست مدارک لازم را مطالعه کنند.

2. if we peruse the course of history. . .
اگر سیر تاریخ رامورد بررسی قرار دهیم. . .

3. She leant forward to peruse the document more closely.
[ترجمه ترگمان]به جلو خم شد تا اسناد را به دقت بررسی کند
[ترجمه گوگل]او سعی می کند سند را دقیق تر ببیند

4. He opened a newspaper and began to peruse the personal ads.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ای را باز کرد و شروع به خواندن آگهی های شخصی کرد
[ترجمه گوگل]او یک روزنامه را باز کرد و تبلیغات شخصی را شروع کرد

5. Later, it may allow brides to peruse china patterns on video from their homes.
[ترجمه ترگمان]بعدا ممکن است به brides اجازه دهد تا الگوهای چین را از خانه های خود بررسی کنند
[ترجمه گوگل]بعدها، ممکن است عروسها اجازه دهند که الگوهای چین را در ویدیو از خانه هایشان ببینند

6. I admit that when I first began to peruse these letters and testimonies I was puzzled and sometimes a little annoyed.
[ترجمه ترگمان]اعتراف می کنم که وقتی شروع به خواندن این نامه ها و مدارک کردم، گیج شدم و بعضی اوقات کمی دلخور شدم
[ترجمه گوگل]من اعتراف می کنم وقتی که من برای اولین بار این نامه ها و شهادت ها را درک کردم، من گیج شدم و گاهی کمی ناراحت شدم

7. I set those thoughts aside to peruse the direction my instincts led me to take.
[ترجمه ترگمان]این افکار را کنار گذاشتم تا مسیری را که غرایزم برای گرفتن آن به من راهنمایی کرده بودند مرور کنم
[ترجمه گوگل]من این افکار را کنار گذاشتم تا ببینم که من چگونه غرایز من را به من هدایت می کنند

8. To peruse the big picture, as it were.
[ترجمه ترگمان]برای خواندن تصویر بزرگ، همان طور که بودیم
[ترجمه گوگل]برای دیدن تصویر بزرگ، همانطور که بود

9. Peruse their findings in the January 13 Physical Review Letters.
[ترجمه ترگمان]یافته های خود را در ۱۳ ژانویه بررسی کنید
[ترجمه گوگل]یافته های خود را در 13 ژانویه نامه های فیزیکی بررسی کنید

10. The order that legislators peruse is to find self - evident t ruth and legal order.
[ترجمه ترگمان]ترتیبی که قانونگذاران از آن پیروی می کنند عبارت است از یافتن حکم ruth و قانونی
[ترجمه گوگل]نظم قانونگزاران این است که طرز تفکر و نظم قانونی خود را آشکار سازد

11. The judge must seriously peruse the litigant files, make investigation and study, and collect necessary evidence.
[ترجمه ترگمان]قاضی باید به طور جدی فایل های litigant را مطالعه کند، تحقیق و بررسی کند، و مدارک لازم را جمع آوری کند
[ترجمه گوگل]قاضی باید پرونده های قضایی را جدی بگیرد، تحقیقات و مطالعات را انجام دهد و شواهد لازم را جمع آوری کند

12. You can peruse a library of Clinton-hating books that accuse her of everything from lesbianism to murder.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یه کتابخانه از کتاب هایی که از هر زنی به قتل می زنه متهم کنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک کتابخانه از کتاب های کلینتون متنفر که او را از همه چیز از لزبین به قتل متهم می کند

13. Look back intelligently and analytically peruse TV history.
[ترجمه ترگمان]به هوش و هوش برگرد و تاریخ تلویزیون رو بررسی کن
[ترجمه گوگل]به عقب نگاه هوشمندانه و تحلیلی تاریخچه تلویزیون را ببینید

14. Tome forward to peruse the book up closely, fascinated by the color photos.
[ترجمه ترگمان]مه مه جلو رفت تا کتاب را از نزدیک بخواند و مجذوب عکس های رنگی شود
[ترجمه گوگل]تام رو به جلو به کتاب نگاه کردن نزدیک، مجذوب عکس های رنگی

15. You should peruse the terms and conditions carefully before using any service.
[ترجمه ترگمان]شما باید شرایط و شرایط را قبل از استفاده از هر نوع خدمات بررسی کنید
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده از سرویس، باید شرایط و ضوابط را دقیق درک کنید

Applicants should peruse the list of the required documents carefully.

درخواست‌کنندگان باید بادقت فهرست مدارک لازم را مطالعه کنند.


The people who belittled him first ended by perusing him.

مردمی که ابتدا او را دست کم می‌گرفتند عاقبت به او دقت (توجه و باریک‌بینی) کردند.


Milton spent seven years of his life perusing the world's masterpieces.

میلتون هفت سال از عمر خود را صرف خواندن شاهکارهای جهان کرد.


if we peruse the course of history...

اگر سیر تاریخ رامورد بررسی قرار دهیم...


پیشنهاد کاربران

عجیبه ولی به معنی بی دقت خواندن هم میشه

درست میگن آقای دوستی، به صورت informal میتونه معنی عکس داشته باشه، سرسری و سریع خوندن


کلمات دیگر: