کلمه جو
صفحه اصلی

lineal


معنی : اجدادی، خطی، مربوط به خط
معانی دیگر : (نسل و وراثت) بلافصل، پدر و فرزندی، ارثی، موروثی، (وابسته به یا متشکل از خط یا خطوط) خطی، کشه دار، کشه ای، مخطط، خط دار، عمودی

انگلیسی به فارسی

خطی، اجدادی، مربوط به خط


مربوط به خط، عمودی، اجدادی، خطی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: lineally (adv.)
(1) تعریف: being in some direct line of descent or succession.

(2) تعریف: of, pertaining to, or derived from some line of descent.

(3) تعریف: linear.

• of or pertaining to lineage, of descent or ancestry; of a line or lines; made up of lines
if someone is a lineal descendant of a particular person or family, they are directly descended from that person or family; a formal word.

مترادف و متضاد

اجدادی (صفت)
ancestral, lineal

خطی (صفت)
lineal, linear

مربوط به خط (صفت)
lineal

جملات نمونه

1. She claims lineal descent from Henry VIII.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که lineal از هنری هشتم سقوط کرده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند نسل رسمی هنری هشتم است

2. Their Mr. A. Waugh is a lineal descendant of Gifford, by the way of mentality.
[ترجمه ترگمان] آقای \"ای\" - شون طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکر و طرز فکرش به نسل مربوط است
[ترجمه گوگل]آقای آ ووه، از طریق ذهنیت، یک نسل خطی گیففورد است

3. However segmental lineal regression equation cluld predict the measured value as accurately as curvilinear regression equation.
[ترجمه ترگمان]با این حال، معادله رگرسیون segmental lineal ارزش اندازه گیری شده به صورت معادله رگرسیون منحنی را پیش بینی می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، معادله رگرسیون خطی سگمنتی Cluld مقدار اندازه گیری شده را با دقت به عنوان معادله رگرسیون منحنی پیش بینی می کند

4. This code solves a non lineal system using the simple gaussian method.
[ترجمه ترگمان]این کد با استفاده از روش تک گوسی ساده یک سیستم non را حل می کند
[ترجمه گوگل]این کد یک سیستم غیر خطی با استفاده از روش گاوس ساده را حل می کند

5. Conclusion The enlargement of lateral ventricles and lineal calcified shadows in brain tissue are specific CT findings for cytomegalic inclusion disease.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری توسعه ventricles های جانبی و lineal calcified در بافت مغز، یافته های CT خاص برای ابتلا به بیماری inclusion هستند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری بزرگ شدن بطن های جانبی و سایه های کلاسیفیزه خطی در بافت مغزی، یافته های CT مخصوص برای بیماری های غربالگری سیتومگال است

6. Innovation is lineal economics fails to envisage the economy with illuminate all the time ascensive mechanism.
[ترجمه ترگمان]نوآوری همان است که اقتصاد نمی تواند اقتصاد را با روشن کردن تمام مکانیسم زمان ascensive پیش بینی کند
[ترجمه گوگل]نوآوری اقتصاد خطی است و اقتصاد را با تمامیت زمان و مکانیزم آزاردهنده روشن نمی کند

7. Gunpowder was the lineal successor of the Greek fire.
[ترجمه ترگمان]باروت جانشین lineal آتش یونانی بود
[ترجمه گوگل]باروت جانشین خطی آتش یونان بود

8. Results Their relation is lineal, that is, the more severe anxiety, the less improvement in hearing.
[ترجمه ترگمان]نتایج رابطه آن ها lineal است، یعنی اضطراب شدید، پیشرفت کم تر در شنوایی
[ترجمه گوگل]نتایج آنها رابطه ای خطی است، یعنی اضطراب شدید، بهبود کمتر در شنوایی

9. He is a lineal descendant of the company's founder.
[ترجمه ترگمان]او یکی از فرزندان موسس شرکت است
[ترجمه گوگل]او یکی از بنیانگذاران این شرکت است

10. a lineal descendant of the company's founder.
[ترجمه ترگمان]یک نسل به نام موسس شرکت
[ترجمه گوگل]یکی از نوادگان بنیانگذار این شرکت است

11. He is the lineal descendant.
[ترجمه ترگمان]از نسل به نسل است
[ترجمه گوگل]او نسل خطی است

12. Traffic economic belt(TEB) is a kind of belt-shaped regional economic organization system, which takes the lineal bunch of infrastructure as its development axis.
[ترجمه ترگمان]کمربند اقتصادی ترافیک نوعی از سیستم اقتصادی منطقه ای به شکل کمربند است که به عنوان محور توسعه آن دسته زیر ساخت ها را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]کمربند اقتصادی ترافیکی (TEB) نوعی سیستم سازماندهی اقتصادی منطقه ای است که به شکل کمربند شکل می گیرد و به عنوان محور توسعه آن، بخش بزرگی از زیرساخت ها را در بر میگیرد

13. Both of us are currently free of marital couple, without existence of lineal relatives or sanguinity within three generations and we understand that we are all in healthy conditions.
[ترجمه ترگمان]هر دوی ما در حال حاضر بدون وجود بستگان lineal یا sanguinity در سه نسل، آزاد هستیم و درک می کنیم که همه ما در شرایط سالم هستیم
[ترجمه گوگل]هر دو ما در حال حاضر از زوج های زناشویی بدون وجود بستگان خطی یا سلسله مراتبی در سه نسل هستند و ما درک می کنیم که همه ما در شرایط سالم هستند

14. These two points determine the Chinese artists' pursuits of elements, and lay the expressive force and value of the lineal language go beyond the limit of vision symbol of the wash.
[ترجمه ترگمان]این دو نقطه، هنرمندان چینی را از عناصر متمایز می کنند، و نیروی expressive و ارزش زبان lineal فراتر از حد نماد بینایی شستن هستند
[ترجمه گوگل]این دو نکته تعیین کننده گرایش هنرمندان چینی به عناصر است و نیروی بیان و ارزش زبان خطی را فراتر از حد نمادی از بینایی شستشو می دهد


کلمات دیگر: