1. The infliction occasion of the sustain is influenced by the Soil character on ground.
[ترجمه ترگمان]دومین موقعیت حفظ، تحت تاثیر شخصیت خاک بر روی زمین قرار دارد
[ترجمه گوگل]حوادث ناشی از نگهداری توسط شخصیت خاک در زمین تحت تاثیر قرار می گیرد
2. Infliction of severe physical pain as a punishment or coercion.
[ترجمه ترگمان]درد شدید فیزیکی شدید به عنوان تنبیه و یا اجبار
[ترجمه گوگل]اعمال درد شدید جسمی به عنوان یک مجازات یا اجبار
3. Instead of rivets there came an invasion, an infliction, and a visitation.
[ترجمه ترگمان]به جای آن به جای پرچ مدار، یک حمله، و a وارد شد
[ترجمه گوگل]به جای رباطها، تهاجم، آزار و اذیت و آزار و اذیت رخ داد
4. He's not a friend, he's an infliction.
[ترجمه ترگمان]اون یک دوست نیست
[ترجمه گوگل]او دوست نیست، او یک تهدید است
5. Don't immerse ourself in this infliction too long.
[ترجمه ترگمان]زیاد خودت رو توی این دردسر گم نکن
[ترجمه گوگل]خودتان را در این اعمال خیلی طولانی نکشید
6. Don't immerse yourself in the infliction too long.
[ترجمه ترگمان]خیلی وقت پیش خودت رو زخمی نکن
[ترجمه گوگل]خودتان را بیش از حد درگیر نکنید
7. We are not the sage and escape the infliction of love.
[ترجمه ترگمان]ما عاقل نیستیم و از شر عشق خلاص می شویم
[ترجمه گوگل]ما عادل هستیم و از تحقق عشق فرار می کنیم
8. Cameron did not satisfy the state law requirements to support a claim for intentional infliction of emotional distress.
[ترجمه ترگمان]کامرون الزامات قانون ایالتی را برای حمایت از ادعای تحمیل عمدی استرس احساسی قانع نکرد
[ترجمه گوگل]کامرون از الزامات قانونی دولت برای حمایت از یک ادعا برای اعمال ناشی از اعتیاد عاطفی، رضایت نداشت
9. Immediate superiors were crucial in mediating the discipline by senior officers, and in the infliction of their own minor punishments.
[ترجمه ترگمان]superiors فوری برای میانجی کردن نظم توسط افسران ارشد و وارد کردن مجازات کوچک خود بسیار مهم بودند
[ترجمه گوگل]سرپرستان فوری در امر ارجاع انضباط توسط افسران ارشد و در اعمال مجازات های جزئی خود بسیار مهم بودند
10. Lawsuits for libel, invasion of privacy, breach of confidence, copyright violation, and infliction of emotional distress are just a few types of civil action one can bring against the press.
[ترجمه ترگمان]تجاوز به حریم خصوصی، تجاوز به حریم خصوصی، نقض اعتماد، نقض حق کپی رایت و تحمیل پریشانی عاطفی تنها چند نوع اقدام مدنی است که فرد می تواند علیه مطبوعات ایجاد کند
[ترجمه گوگل]قضات برای قصور، تهاجم به حریم خصوصی، نقض اعتماد، نقض کپی رایت و ایجاد اختلال احساسی، فقط چند نوع اقدام مدنی است که می تواند علیه مطبوعات باشد
11. Enter the eastern catacomb and kill zombies until you complete "Ghoulish Effigy ", "The Totem of Infliction" and "The Night Watch".
[ترجمه ترگمان]the شرقی را وارد کنید و زامبی ها را بکشید تا زمانی که کامل \"ghoulish effigy\"، \"توتم از\" infliction \"و\" نگهبانان شب \" را کامل کنید
[ترجمه گوگل]خلبان شرقی را وارد کنید و زامبی ها را بکشید تا 'Ghoulish Effigy'، 'Totem of Infliction' و 'Watch Night' را کامل کنید
12. Retributivists, who seem to hold that there are circumstances in which the infliction of suffering is good thing in itself, are charged by their opponents with vindictive barbarousness .
[ترجمه ترگمان]Retributivists، که به نظر می رسد که شرایطی وجود دارند که در آن ها تحمیل درد به خودی خود یک چیز خوب است، توسط مخالفان خود با barbarousness انتقام گرفته می شود
[ترجمه گوگل]Retributivists، که به نظر می رسد بر این باورند که شرایطی وجود دارد که در آن اعمال رنج به خودی خود خوب است، توسط مخالفان آنها با وحشیگری جرم تلقی می شود