1. It turns out Levy is talking in metaphorical terms.
[ترجمه ترگمان]معلوم می شود که لوی در عبارات استعاری حرف می زند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد لووی در شرایط استعاری صحبت می کند
2. The word has a metaphorical as well as a literal meaning.
[ترجمه ترگمان]کلمه یک معنی استعاری و یک معنی تحت اللفظی دارد
[ترجمه گوگل]این کلمه دارای یک استعاره و همچنین یک معنای حروف الفبا است
3. Her second novel is written in a very metaphorical style.
[ترجمه ترگمان]رمان دوم او به سبک مجازی نوشته می شود
[ترجمه گوگل]رمان دوم او در سبک بسیار استعاری نوشته شده است
4. Apples grown in the integrated orchard occupied the metaphorical middle ground.
[ترجمه ترگمان]سیب کشت شده در باغ یکپارچه، سطح استعاری استعاری را اشغال می کند
[ترجمه گوگل]سیب هایی که در باغچه ی یکپارچه رشد می کنند، زمین متاخر را به هم متصل می کنند
5. In a metaphorical sense, different functions of the brain take place in different rooms.
[ترجمه ترگمان]در یک مفهوم استعاری، عملکردهای متفاوت مغز در اتاق های مختلف رخ می دهد
[ترجمه گوگل]در یک نگاه استعاری، عملکردهای مختلف مغز در اتاق های مختلف اتفاق می افتد
6. Metaphorical bloodstains drench these precious stones, however, which makes a visit to the exhibition both eerie and wearisome.
[ترجمه ترگمان]با این حال، لکه های خون Metaphorical این سنگ های گران بها را پوشانده است، با این حال، دیدن این آثار ترسناک و خسته کننده است
[ترجمه گوگل]با این حال، خونریزی های متافیزیکی این سنگ های گرانبها را از بین می برند، اما بازدید کننده ای از نمایشگاه هر دو خجالتی و خسته کننده می باشد
7. Verbal echoes and ambiguities may trigger off metaphorical associations that are not necessarily conceptually justified.
[ترجمه ترگمان]انعکاسات و ابهامات کلامی ممکن است موجب قطع ارتباط مجازی می شود که ضرورتا به لحاظ مفهومی موجه نیستند
[ترجمه گوگل]پژواک های کلامی و ابهامات ممکن است از سوی انجمن های استعاره ای که لزوما مفهومی توجیه نداشته باشند، منجر شود
8. At one level this statement is clearly metaphorical and rhetorical.
[ترجمه ترگمان]در یک سطح، این عبارت به وضوح استعاری و لفاظی است
[ترجمه گوگل]در یک سطح این بیانیه به وضوح استعاری و لفظی است
9. This is because metaphorical mappings, and hence readings, are ultimately constrained by what appear to be universal cognitive structures.
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که نگاشت های استعاری، و در نتیجه خوانش، در نهایت توسط آنچه به نظر می رسد ساختارهای شناختی جهانی باشند، محدود می شوند
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که نقشه های استعاری، و از این رو خواندن، در نهایت توسط آنچه به نظر می رسد سازه های شناختی جهانی محدود می شود
10. The development of this metaphorical structure, however, is gradual, and parallels a stylistic feature of the poetry.
[ترجمه ترگمان]با این حال، توسعه این ساختار استعاری، تدریجی است و موازی با ویژگی سبکی از شعر است
[ترجمه گوگل]با این حال، توسعه این ساختار استعاری، تدریجی است و با ویژگی های سبک از شعر همراه است
11. The literal and metaphorical juxtaposition of drama and game is what I want to explore here.
[ترجمه ترگمان]ترکیب تحت اللفظی و استعاری از درام و بازی چیزی است که من می خواهم در اینجا کشف کنم
[ترجمه گوگل]ترکیب مناسبی و استعاری از درام و بازی، چیزی است که من می خواهم در اینجا جستجو کنم
12. Metaphorical expressions in songs may be divided into two types: sentential metaphor and discourse metaphor.
[ترجمه ترگمان]عبارات Metaphorical در آهنگ ها را می توان به دو نوع تقسیم کرد: استعاره از استعاره و استعاره گفتمان
[ترجمه گوگل]اصطلاحات استعاری در ترانه ها ممکن است به دو نوع تقسیم شود: استعاره استنتاجی استعاره و استعاره گفتمان
13. Grammar study informs an analysis of the metaphorical cross-reference mapping and it has formed a base for the application of prototype set theory to its processes of analysis in cognitive semantics.
[ترجمه ترگمان]در این مطالعه، به تجزیه و تحلیل یک نگاشت مجازی اشاره می کند و یک پایه برای کاربرد تیوری مجموعه نمونه برای فرایندهای تجزیه و تحلیل در معناشناسی شناختی تشکیل داده است
[ترجمه گوگل]مطالعه گرامشی، تجزیه و تحلیل نقشه برداری متفاوتی استعاری را ارائه می دهد و پایه ای برای استفاده از نظریه مجموعه نمونه اولیه به فرآیندهای آن در معانی شناخت شناختی است
14. The ship may be heading for the metaphorical rocks unless a buyer can be found.
[ترجمه ترگمان]این کشتی ممکن است به سمت صخره های metaphorical حرکت کند مگر اینکه خریدار پیدا شود
[ترجمه گوگل]کشتی ممکن است به سنگ های استعاری تبدیل شود، مگر اینکه یک خریدار پیدا شود
15. During the time of torture, such artists as Vera Sienra worked in the language of metaphorical mutilation.
[ترجمه ترگمان]در زمان شکنجه، این هنرمندان، مانند ورا Sienra، به زبان استعاری استعاری، کار می کردند
[ترجمه گوگل]در طول زمان شکنجه، هنرمندان مانند ورا سینرا در زبان زورگویی استعاری مشغول به کار بودند