کلمه جو
صفحه اصلی

menstruation


معنی : طمی، قاعدگی زنان، خونریزی رحم، حیض، دشتان
معانی دیگر : قاعدگی، دشتانگی، ماهانگی، عادت ماهانه، طمک

انگلیسی به فارسی

دشتان، حیض، قاعدگی زنان، طمث


انگلیسی به انگلیسی

• cyclical discharge of blood from the nonpregnant uterus of a woman, woman's monthly discharge of blood, menstrual cycle, menstrual period (physiology)

مترادف و متضاد

طمی (اسم)
period, menses, menstruation

قاعدگی زنان (اسم)
menses, menstruation, menstrual period

خونریزی رحم (اسم)
monthly, menses, menstruation

حیض (اسم)
menstruation

دشتان (اسم)
menstruation

جملات نمونه

1. menstruation gives rise to a characteristic malaise in some women
قاعدگی در برخی زنان موجب بیمارگونگی ویژه ای می شود.

2. menstruation used to make my sister quite ill for a few days
قاعدگی،خواهر مرا برای چند روز کاملا بیمار می کرد.

3. vicarious menstruation
قاعدگی جایستایی

4. Menstruation may cease when a woman is anywhere between forty-five and fifty years of age.
[ترجمه ترگمان]ممکن است زمانی که زنی بین چهل و پنج سال و پنجاه سال سن دارد توقف کند
[ترجمه گوگل]قاعدگی ممکن است متوقف شود زمانی که یک زن بین چهل و پنج تا پنجاه ساله باشد

5. Squatting, she performed the familiar ritual of menstruation.
[ترجمه ترگمان]چمباتمه زده بود و مراسم familiar قاعدگی را انجام می داد
[ترجمه گوگل]Squatting، او مراسم آشنا قاعدگی را انجام داد

6. The blood of menstruation and the torn maidenhead.
[ترجمه ترگمان]خون قاعدگی و the پاره شده
[ترجمه گوگل]خون قاعدگی و پری دریایی

7. After menstruation has finished, they could either remain caffeine-free or drink only small amounts until they ovulate again.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که قاعدگی به پایان رسید، آن ها می توانستند بدون کافئین باقی بمانند و یا فقط مقدار کمی بنوشند تا زمانی که دوباره ovulate
[ترجمه گوگل]پس از قاعدگی به پایان رسید، آنها می توانند یا بدون کافئین باقی بمانند و یا مقدار کمی کمی نوشیدند تا دوباره تخمک گذاری شوند

8. Men's fear of the uterus and menstruation may be problematic but more devastating by far are women's own negative attitudes.
[ترجمه ترگمان]ترس مردان از رحم و قاعدگی می تواند مشکل ساز باشد، اما تا به حال devastating نگرش های منفی زنان است
[ترجمه گوگل]ترس مردان از رحم و قاعدگی ممکن است مشکل ساز باشد، اما نگرانی های منفی منفی زنان به مراتب بیشتر است

9. These markers turn purple four hours ahead of menstruation, giving the wearer plenty of notice.
[ترجمه ترگمان]این markers چهار ساعت پیش از قاعدگی به رنگ ارغوانی درآمده و صاحب قهوه خانه زیاد توجه نشان می دهند
[ترجمه گوگل]این نشانگرها چهار ساعت پس از قاعدگی بنفش را به ارمغان می آورند و به اعضای بدن توجه می کنند

10. But puberty, or rather the onset of menstruation, changed all that.
[ترجمه ترگمان]اما بلوغ، یا بهتر شدن قاعدگی، همه این چیزها را عوض کرد
[ترجمه گوگل]اما بلوغ، و یا به جای شروع قاعدگی، همه اینها را تغییر داد

11. A jingle for every occasion: birthdays, menstruation, first love.
[ترجمه ترگمان]یک صدا برای هر دفعه: تولد، قاعدگی، اولین عشق
[ترجمه گوگل]صدای جیر جیر برای هر مناسبت: تولد، قاعدگی، اولین عشق

12. I every menstruation date is different, such can is cipher out safe period with crises?
[ترجمه ترگمان]من هر زمان menstruation فرق داره، از این قبیل می تونیم یه دوره امن رو با بحران رمز گشایی کنیم؟
[ترجمه گوگل]من هر تاریخ قاعدگی متفاوت است، چنین می تواند از دوره امن با بحران خنثی کند؟

13. Often shed nosebleed recently. And menstruation comes behindhand.
[ترجمه ترگمان]اخیرا خونریزی بینی ریخته می شود و قاعدگی از دست میره
[ترجمه گوگل]اغلب اخیرا خونریزی بینی صورت گرفت قاعدگی می آید

14. The female is in menstruation, why to heatstroke easily?
[ترجمه ترگمان]آیا زن در حالت قاعدگی است، چرا باید به راحتی گرما زدگی باشد؟
[ترجمه گوگل]زن در قاعدگی است، چرا که به راحتی به گرمازدگی می انجامد؟

Menstruation used to make my sister quite ill for a few days.

قاعدگی، خواهرم را برای چند روز کاملاً بیمار می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

پریود
عادت ماهانه
یک سیکل طبیعی در بدن بانوان: )
هیچکس معنی نکرده بود وقتش بود معنی بشه🌱👌🏻

قاعدگی , پریود

# the onset of menstruation
# Menstruation starts during puberty
# the taboos surrounding menstruation


کلمات دیگر: