کلمه جو
صفحه اصلی

relume


معنی : روشن کردن، بر افروختن
معانی دیگر : (قدیمی) دوباره روشن یا مشتعل کردن، باز افروختن، باز رخشاندن (relumine هم می گویند)، مشتعل کردن

انگلیسی به فارسی

روشن کردن، برافروختن، مشتعل کردن


آرزو می کنم، روشن کردن، بر افروختن


مترادف و متضاد

روشن کردن (فعل)
light, clear, clarify, explain, lighten, ignite, brighten, turn on, illuminate, elucidate, refresh, enucleate, explicate, enlighten, illume, illumine, upstart, relume

بر افروختن (فعل)
fire, glow, kindle, inflame, enflame, overheat, enkindle, ignify, provoke, relume


کلمات دیگر: