1. The hospital is so overcrowded that some patients are being treated on trolleys in the corridors.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان آنقدر شلوغ است که برخی بیماران در راهروها در حال درمان هستند
[ترجمه گوگل]بیمارستان تا آنجا پر از جمعیت است که بعضی از بیماران در راهروها در راهروها مورد استفاده قرار می گیرند
2. To ease the problem of overcrowding, new prisons will be built.
[ترجمه ترگمان]برای رفع مشکل ازدحام، زندان های جدید ساخته خواهند شد
[ترجمه گوگل]برای رفع مشکل بیش از حد، زندانهای جدید ساخته خواهند شد
3. The world market for telecommunications is already overcrowded with businesses.
[ترجمه ترگمان]بازار جهانی مخابرات در حال حاضر پر از کسب وکار است
[ترجمه گوگل]بازار جهانی ارتباطات از راه دور در حال حاضر با کسب و کار بیش از حد است
4. Many prisons, even today, are overcrowded and squalid places.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زندان ها، حتی امروزه، شلوغ و کثیف هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زندانها، حتی امروزه، مکانهای پرجمعیت و ترسناکی هستند
5. The suitcase was too overcrowded to close.
[ترجمه ترگمان]چمدان پر از جمعیت بود
[ترجمه گوگل]چمدان خیلی زیاد بود تا نزدیک شود
6. The students were protesting at overcrowding in the university hostels.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در این دانشگاه به ازدحام بیش از حد اعتراض داشتند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در غلبه بر جمعیت در خوابگاه ها اعتراض کردند
7. Staff had to work in overcrowded conditions .
[ترجمه ترگمان]کارکنان باید در شرایط شلوغ کار می کردند
[ترجمه گوگل]کارکنان باید در شرایط پر از کار کار کنند
8. I saw so many people overcrowding in the room than I expected.
[ترجمه ترگمان]خیلی از مردم بیشتر از اونی که انتظار داشتم توی اتاق شلوغ بودن
[ترجمه گوگل]من بسیاری از مردم را دیدم که بیش از حد انتظار داشتند
9. Thousands of refugees are packed into over-crowded towns and villages.
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده در شهرها و روستاهای شلوغ پر شده اند
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده در شهرها و روستاهای پرجمعیت قرار دارند
10. The 200-year-old jail is overcrowded, understaffed and lacking in basic amenities.
[ترجمه ترگمان]این زندان ۲۰۰ ساله شلوغ، شلوغ است و فاقد امکانات رفاهی اولیه است
[ترجمه گوگل]زندان 200 ساله پرجمعیت، کمبود و کمبود امکانات اولیه است
11. Students were protesting at overcrowding in the university hostels.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در این دانشگاه به ازدحام بیش از حد اعتراض داشتند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در غلبه بر جمعیت در خوابگاه ها اعتراض کردند
12. He argued that the overcrowded cities were the product of a system based on "selfishness" and "rapacity".
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که شهره ای پرجمعیت محصول یک سیستم مبتنی بر \"خودخواهی\" و \"حرص و آز\" بودند
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که شهرهای پرجمعیت محصول سیستم مبتنی بر 'خودخواهی' و 'رکود' است
13. An overcrowded workplace can be a major source of stress.
[ترجمه ترگمان]محل کار شلوغ می تواند منبع اصلی استرس باشد
[ترجمه گوگل]یک محل کار پر از جمعیت می تواند منبع اصلی استرس باشد
14. There are plans to relieve overcrowding in the village.
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای کاهش ازدحام در روستا وجود دارد
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای از بین رفتن جمعیت در روستا وجود دارد