شکم بیرون زده، شکم خیک مانند، شکم گنده، ادم شکم گنده، شکم گنده
potbelly
شکم بیرون زده، شکم خیک مانند، شکم گنده، ادم شکم گنده، شکم گنده
انگلیسی به فارسی
عاقلانه
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: potbellies
مشتقات: potbellied (adj.)
حالات: potbellies
مشتقات: potbellied (adj.)
• (1) تعریف: a large, round, protruding abdomen.
• (2) تعریف: a cast-iron stove with a round, protuberant body.
• protruding stomach, large belly, rounded stomach
protruding belly
someone who has a pot belly has a round, fat stomach which sticks out.
protruding belly
someone who has a pot belly has a round, fat stomach which sticks out.
مترادف و متضاد
large stomach
Synonyms: bay window, beer belly, beer gut, belly, corporation, fat stomach, gut, middle-age spread, paunch, pot, pot belly, spare tire, tummy
جملات نمونه
1. If he does have a potbelly, it is concealed within his well-tailored uniform.
[ترجمه a.g] اگر او یک شکم بزرگ داشته باشد زیر لباس پنهان شده است
[ترجمه ترگمان]اگر او یک potbelly داشته باشد، در درون لباس مناسب خود پنهان است[ترجمه گوگل]اگر او یک قاتل داشته باشد، درون لباس مناسب خود پنهان شده است
2. We slept in bunks around a pot-bellied stove.
[ترجمه ترگمان]ما روی تخت دراز کشیدیم و خوابیدیم
[ترجمه گوگل]ما در لبه های اطراف یک اجاق گاز پخته خوابیدیم
[ترجمه گوگل]ما در لبه های اطراف یک اجاق گاز پخته خوابیدیم
3. The adults in the intestine may cause pot-belly, with failure to thrive, and occasional diarrhoea.
[ترجمه ترگمان]بزرگسالان در روده ممکن است موجب شکمی بزرگ، با شکست در رشد، و گاهی اسهال شوند
[ترجمه گوگل]بزرگسالان در روده ممکن است باعث ایجاد شکم شکم، نارسایی در رشد و اسهال گاه به گاه شود
[ترجمه گوگل]بزرگسالان در روده ممکن است باعث ایجاد شکم شکم، نارسایی در رشد و اسهال گاه به گاه شود
4. Signs of a roundworm infection in puppies are likely to be a pot-bellied appearance and poor coat condition.
[ترجمه ترگمان]علائم عفونت roundworm در توله سگ به احتمال زیاد ظاهری با شکم و شرایط پوشش ضعیف است
[ترجمه گوگل]علائم عفونت گردوی گردان در توله سگها احتمالا یک ظاهر گلدان و شرایط مناسب کت است
[ترجمه گوگل]علائم عفونت گردوی گردان در توله سگها احتمالا یک ظاهر گلدان و شرایط مناسب کت است
5. The ego of Arpaio is like the pot-bellied engine of an old steam locomotive.
[ترجمه ترگمان]ضمیر Arpaio مانند موتور - با شکم بخار قدیمی لوکوموتیو بخار قدیمی است
[ترجمه گوگل]انحصار Arpaio مانند موتور گلدان از یک لوکوموتیو قدیمی است
[ترجمه گوگل]انحصار Arpaio مانند موتور گلدان از یک لوکوموتیو قدیمی است
6. He remembered those pot-bellied children in Nairobi and he wanted the facts.
[ترجمه مهدی] او آن کودکان با شکم های بیرون زده را در نایروبی به خاطر آورد و خواست حقیقت را کشف کند
[ترجمه ترگمان]او این کودکان - را در نایروبی به یاد آورد و او این حقایق را می خواست[ترجمه گوگل]او کسانی که بچه های نازک در نایروبی بودند به یاد می آورد و او حقایق را می خواست
7. The till jangled like a fire alarm, and Croughton the pot-bellied potman was already in a lather.
[ترجمه ترگمان]تا این که صدای آژیر آتش به گوش رسید و در حالی که آب شور در حال خواب بود، کف صابون زده بود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که مثل یک زنگ هشدار آتش زده بود، و Croughton از گلدان پخته شده در حال حاضر در پشته بود
[ترجمه گوگل]تا زمانی که مثل یک زنگ هشدار آتش زده بود، و Croughton از گلدان پخته شده در حال حاضر در پشته بود
8. A large pot-bellied stove dominates the room.
[ترجمه ترگمان]یک بخاری بزرگ با شکم بزرگ بر اتاق مسلط است
[ترجمه گوگل]یک اجاق گاز بزرگ پخته شده در اتاق غلبه می کند
[ترجمه گوگل]یک اجاق گاز بزرگ پخته شده در اتاق غلبه می کند
9. They left behind the pot-bellied shearer who had played him previously.
[ترجمه ترگمان]آن ها پشت the با شکم pot که قبلا او را بازی کرده بودند جا ماندند
[ترجمه گوگل]آنها از پشت چاقو برقی که قبلا او را بازی کرده بود، پشت سر گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها از پشت چاقو برقی که قبلا او را بازی کرده بود، پشت سر گذاشتند
10. He's tired of his potbelly and vows to start walking.
[ترجمه F.s] او از شکم گندش خسته شده و قول داده تا راه رفتن را شروع کند
[ترجمه AFSH] او از شکم بیرون زده اش خسته شده و قول داده که راه رفتن را ( برای از بین بردن شکمش ) آغاز کند
[ترجمه ترگمان]از potbelly خسته شده و قول می دهد که راه برود[ترجمه گوگل]او از غم و اندوه خود خسته شده و قول داده است تا راه رفتن را آغاز کند
11. He is short and fat with a potbelly. His hands have ten deep dimples at the root of every finger.
[ترجمه ترگمان]کوتاه قد و چله با یه شکم گنده دستش ده چال عمیقی در ریشه هر انگشت دارد
[ترجمه گوگل]او کوتاه و چرب است با یک گلدان دستان او ده قمر عمیق در ریشه هر انگشت دارد
[ترجمه گوگل]او کوتاه و چرب است با یک گلدان دستان او ده قمر عمیق در ریشه هر انگشت دارد
12. He hitched his trousers up over his potbelly.
[ترجمه ترگمان]شلوارش را روی شکمش کشید
[ترجمه گوگل]او شلوارهای خود را روی سرش گذاشت
[ترجمه گوگل]او شلوارهای خود را روی سرش گذاشت
13. Your potbelly is getting a little smaller, too.
[ترجمه ترگمان]شکمت هم داره یکم کوچک تر میشه
[ترجمه گوگل]شما به اندازه کافی کوچک شده اید
[ترجمه گوگل]شما به اندازه کافی کوچک شده اید
14. Excess abdominal fat and potbelly would be gone.
[ترجمه ترگمان]چربی شکمی و شکم گنده می میره
[ترجمه گوگل]چربی بیش از حد شکم و چربی شکم برطرف می شود
[ترجمه گوگل]چربی بیش از حد شکم و چربی شکم برطرف می شود
15. Every one in her family has a potbelly.
[ترجمه ترگمان]همه خونواده اش یه شکم گنده دارن
[ترجمه گوگل]هرکسی در خانواده اش دارای یک قاعده است
[ترجمه گوگل]هرکسی در خانواده اش دارای یک قاعده است
پیشنهاد کاربران
چربی دور شکم
round stomach
شکم گنده
Noticeably fat/round stomach
کلمات دیگر: