کلمه جو
صفحه اصلی

cocked hat


کلاه سه گوش که لبه ی آن به سوی بالا قوس داشته باشد، کلاه لبه برگشته، کلاه کج

انگلیسی به فارسی

کلاه سه‌گوش که لبه‌ی آن به‌سوی بالا قوس داشته باشد، کلاه لبه برگشته


کلاه کج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a man's hat with a wide brim turned up in two or three flaps toward a pointed crown.

• hat having its brims turned up
a cocked hat is a hat with three corners that used to be worn with some uniforms.
if you say that one thing knocks or beats something else into a cocked hat, you mean that it is much better or much more interesting than the other thing; used in informal english.

جملات نمونه

1. This design knocks everything else into a cocked hat.
[ترجمه ترگمان]این طراحی همه چیز را به یک کلاه سه گوش ضربه می زند
[ترجمه گوگل]این طرح همه چیز را به یک کلاه کتک می زند

2. The governor wore a cocked hat trimmed with white feathers.
[ترجمه ترگمان]فرماندار کلاهی به سر داشت که پر از پره ای سفید بود
[ترجمه گوگل]فرماندار یک کلاه خروس دار با پرهای سفید پوشانده بود

3. Leprechauns usually wear a cocked hat, breeches, and shoes with large buckles.
[ترجمه ترگمان]Leprechauns Leprechauns معمولا کلاه و شلوار و کفش با سگک های بزرگ به تن می کرد
[ترجمه گوگل]Leprechauns معمولا یک کلاه کتک زدن، شلوار، و کفش با بوککلین بزرگ می پوشند

4. The tourist trade depends too much on the cocked hat.
[ترجمه ترگمان]تجارت گردشگری بیش از حد به کلاه کج شده بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تجارت توریستی بیش از حد به کلاه کتک زدن بستگی دارد

5. They knock all other mills into a cocked hat, I assure you.
[ترجمه ترگمان]به شما اطمینان می دهم که همه کارخانه های دیگر را به یک کلاه پر زرق و برق می زنند
[ترجمه گوگل]آنها همه آسیاب های دیگر را به یک کلاه کج می کشند، من به شما اطمینان می دهم

6. Knocked 1968 into a cocked hat.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶۸ به یک کلاه سه گوش
[ترجمه گوگل]ضربه 1968 به کلاه کتک زدن

7. Black - and - white televisions a cocked hat by the modern color ones.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون سیاه و سفید یک کلاه سه گوش به رنگ مدرن دارد
[ترجمه گوگل]تلویزیونهای سیاه و سفید، یک کلاه کتک خورده با رنگ های مدرن است

8. The blow knocked him into a cocked hat.
[ترجمه ترگمان]ضربه ضربه ای به او زد
[ترجمه گوگل]ضربه او را به یک کلاه کتک زد

9. He wore a cocked hat, and his hair was in a pigtail.
[ترجمه ترگمان]کلاه cocked به سر داشت و موهایش به گیس آویخته بود
[ترجمه گوگل]او یک کلاه کتک زده بود، و موهای او در یک کتله بود

10. This sarcasm knocked the speaker's argument info a cocked hat.
[ترجمه ترگمان]این طعنه، بحث سخنران را با کلاه کج و معوج زد
[ترجمه گوگل]این سارکاسم آرگومان سخنران را با یک کلاه کتک زد

11. That news fairly knocked me into a cocked hat; I just couldn't believe it.
[ترجمه ترگمان]این خبر کاملا مرا به یک کلاه پر زرق و برق انداخت؛ نمی توانستم باور کنم
[ترجمه گوگل]این اخبار من را به یک کلاه کتک زدم؛ من فقط نمیتوانم این را باور کنم

12. He was knocked into a cocked hat.
[ترجمه ترگمان]کلاه خودی به سرش زده بود
[ترجمه گوگل]او به کلاه کتک زد

13. My mother is such a good cook; she knocks anyone else into a cocked hat.
[ترجمه ترگمان]مادر من آشپز خوبی است و هر کس دیگری را در کلاه cocked می اندازد
[ترجمه گوگل]مادر من چنین آشپزی خوبی دارد او هرکسی را به یک کلاه کتک می زند

14. A true professional could knock my efforts into a cocked hat.
[ترجمه ترگمان]یک حرفه ای واقعی می توانست تمام تلاش مرا در یک کلاه پر کلاه رها کند
[ترجمه گوگل]یک کارشناس حرفه ای می تواند تلاش های من را به یک کلاه خنده دار تبدیل کند

اصطلاحات

knock into a cocked hat

(عامیانه) کاملاً خراب کردن، به‌طورکامل صدمه زدن


this beats that into a cocked hat

(انگلیس - عامیانه) این از آن خیلی بهتر است.



کلمات دیگر: