کلمه جو
صفحه اصلی

possessively

انگلیسی به فارسی

مالکیت


انگلیسی به انگلیسی

• materialistically, in the manner of wanting to acquire new possessions

جملات نمونه

1. Leaning over, he kissed her possessively on the mouth.
[ترجمه سمن] رویش خم شد و با حالتی مالکانه لبانش را بوسید.
[ترجمه ترگمان]روی صندلی خم شد و با حالتی مالکانه روی دهانش را بوسید
[ترجمه گوگل]او در حال سقوط است و او را به دهانش بسنده می کند

2. 'That's mine!' she said possessively.
[ترجمه ترگمان]! اون مال منه با حالتی مالکانه گفت:
[ترجمه گوگل]'مال من است!' او گفت:

3. It closed possessively on the aroused peak, sending delicious waves of pleasure shuddering through her.
[ترجمه ترگمان]با احساس مالکیت به اوج خود رسیده بود و امواج خوشایندی از شادی در وجودش موج می زد
[ترجمه گوگل]آن را به طور مستقل در اوج تحریک بسته، ارسال امواج خوشمزه از لذت shuddering از طریق او

4. In his twenties, still possessively dominated by his widowed mother on the slow trek from his birthplace in Greece to Turin, Munich and Paris, he suffered from psychosomatic intestinal troubles.
[ترجمه ترگمان]در بیست سالگی، که هنوز احساس مالکیت داشت، مادر بیوه خود را در سفری آرام از محل تولد خود در یونان به تورن، مونیخ و پاریس، تحت سلطه خود قرار داد، و دچار مشکلات روده ای تنی تنی شد
[ترجمه گوگل]در بیست سالگی او، هنوز هم مستبدانه توسط مادر بیوه او تحت سلطه آرام از تولد او در یونان به تورین، مونیخ و پاریس تحت سلطه او قرار گرفت، او از مشکلات روحی روانی روانی رنج می برد

5. He was sleeping, one arm flung possessively across his wife.
[ترجمه ترگمان]او خوابیده بود و یکی از دست هایش را با حالتی مالکانه روی همسرش انداخته بود
[ترجمه گوگل]او خواب بود، یک بازو به طور خصوصی در سراسر همسرش

6. It was in her desperate kisses, the way she clutched at him, her hands roving possessively, staking out claims.
[ترجمه ترگمان]این بوسه در بوسه نومیدانه او بود، به طوری که او به او چنگ زده بود، دست هایش را با حالتی مالکانه گرفته بود و ادعا می کرد که ادعا می کند
[ترجمه گوگل]این در بوسه های ناامید کننده بود، همانطور که او به او چسبیده بود

7. Yue smiled at Ham's lovely face complacently. He held his little lover possessively in his arms and whispered in his ears. "You will always be mine, little one. "
[ترجمه ترگمان]یو به صورت دوست داشتنی هام لبخند زد او با احساس مالکیت کوچک خود را در آغوش داشت و در گوش او زمزمه می کرد: \" تو همیشه مال من خواهی شد، کوچولوی من \"
[ترجمه گوگل]یو لبخند زد و به آرامش نگاه کرد او عاشق کوچولو خود را در آغوش خود گرفت و در گوشش زمزمه کرد شما همیشه می توانید مال من باشید، کمی '

8. Ham smiled at Yue's lovely face complacently . He held his little lover possessively in his arms and whispered in his ears. "You will always be mine, little one. "
[ترجمه ترگمان]هام با رضایت به صورت زیبا یو یو لبخند زد او با احساس مالکیت کوچک خود را در آغوش داشت و در گوش او زمزمه می کرد: \" تو همیشه مال من خواهی شد، کوچولوی من \"
[ترجمه گوگل]هام لبخند زد و لبخند زد او عاشق کوچولو خود را در آغوش خود گرفت و در گوشش زمزمه کرد شما همیشه می توانید مال من باشید، کمی '

9. It believes that we can attain the journey of special wishes of "success" possessively .
[ترجمه ترگمان]بر این باور است که ما می توانیم به سفر آرزوهای خاص از مالکیت \"موفقیت\" دست یابیم
[ترجمه گوگل]این اعتقاد دارد که می توانیم سفر خواسته های خاص �موفقیت� را به طور مستقل به دست آوریم


کلمات دیگر: