کلمه جو
صفحه اصلی

sized


sized _
پسوند: اندازه

انگلیسی به فارسی

اندازه، اهار زدن، بر اورد کردن


انگلیسی به انگلیسی

پسوند ( suffix )
• : تعریف: having the size specified.

- oversized
[ترجمه ترگمان] oversized
[ترجمه گوگل] بزرگتر
- cat-sized
[ترجمه ترگمان] سایز گربه
[ترجمه گوگل] گربه اندازه

• of a particular size (i.e. family-sized); arranged according to size
you can add -sized or -size to nouns to form adjectives that describe the size of something.

جملات نمونه

1. she sized him up asquint
از گوشه ی چشم او را برانداز کرد.

2. He sized up the situation very quickly.
[ترجمه ترگمان]او موقعیت را خیلی سریع بالا برد
[ترجمه گوگل]او اوضاع را خیلی سریع مرتب کرد

3. The screws are sized in millimetres.
[ترجمه ترگمان]پیچ ها به اندازه میلی متر هستند
[ترجمه گوگل]پیچ ها در میلی متر اندازه گیری می شوند

4. Most costume patterns are sized for children.
[ترجمه ترگمان]بیشتر الگوهای لباس برای کودکان سایز هستند
[ترجمه گوگل]اکثر الگوهای لباس برای کودکان اندازه گیری می شوند

5. The fonts can be sized according to what effect you want.
[ترجمه ترگمان]این فونت ها می توانند با توجه به آنچه شما می خواهید اندازه بگیرند
[ترجمه گوگل]فونت ها می توانند براساس آنچه شما می خواهید، اندازه باشند

6. We sized each other up at our first meeting.
[ترجمه ترگمان] ما همدیگه رو توی اولین جلسه ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما در اولین جلسه ما یکدیگر را اندازه گرفتیم

7. In reality it's just verglas with fist sized lumps of ice dotted around on the wall.
[ترجمه ترگمان]در واقع، فقط با مشت مشت یخ که بر روی دیوار پراکنده شده اند، قرار دارد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، این فقط وردلاست و با حجم کم مایه ای از یخ در اطراف دیوار قرار دارد

8. Joe sized up Louis Johnson in May, when the secretary invited him to a long one-on-one dinner.
[ترجمه ترگمان]جو در ماه مه به اندازه لویی جانسون بزرگ شد، زمانی که منشی او را به یک شام طولانی دعوت کرد
[ترجمه گوگل]جو در سال مه ماه مه لویی جانسون را اندازه گذاشت، زمانی که وزیر امور خارجه او را به یک شام یک و نیمه دعوت کرد

9. Mickey had a ramp with pea sized objects rolling down to be dealt a mighty blow from a spring loaded mallet.
[ترجمه ترگمان]میکی یک سطح شیب دار با سایز نخود داشت که از یک چکش بزرگ بهاری به آن ضربه می زد
[ترجمه گوگل]میکی با چنگال نعل اسب نورد به سمت رمپ رفت تا یک ضربه قوی از یک پنجه بارگیری شود

10. He had sized me up, he later explained, and had decided to take me under his wing.
[ترجمه ترگمان]بعدا توضیح داد که مرا به اندازه کافی بزرگ کرده است و تصمیم گرفته بود مرا زیر بال خود بگیرد
[ترجمه گوگل]او بعدا توضیح داد، و من تصمیم گرفتم که زیر بال خودم را بگیرم

11. Small and medium sized firms have been adopting this technology as result of its increasing reliability and declining relative cost.
[ترجمه ترگمان]شرکت های کوچک و متوسط در نتیجه افزایش قابلیت اطمینان و کاهش هزینه نسبی این فن آوری را اتخاذ کرده اند
[ترجمه گوگل]کمپانی های کوچک و متوسط ​​این تکنولوژی را به دلیل افزایش قابلیت اطمینان و کاهش هزینه های نسبی خود، از این تکنولوژی پذیرفته اند

12. There is a full sized double bed plus a comfortable bed settee which will sleep two children.
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب دو نفره کامل به همراه یک مبل راحتی تخت راحت وجود دارد که دو کودک را به خواب خواهد برد
[ترجمه گوگل]یک تخت دو برابر کامل و یک تخت خواب راحت وجود دارد که دو کودک را می خواباند

13. Block play Building two towers with similar sized bricks, matching one-to-one to build towers of similar height.
[ترجمه ترگمان]بلوک دیاگرام سازی دو برج با آجرهای با اندازه مشابه، منطبق کردن یک به یکی برای ساخت برج های ارتفاع مشابه
[ترجمه گوگل]بلوک بازی ساختن دو برج با آجر های مشابه اندازه، مطابق با یک به یک برای ساخت برج های ارتفاع مشابه

14. Suitably sized shells are often in short supply and in some areas this limits the hermit crab population.
[ترجمه ترگمان]پوسته سایز بالا اغلب در تامین کوتاه قرار دارد و در برخی از مناطق جمعیت hermit را محدود می کند
[ترجمه گوگل]پوسته های مناسب اندازه اغلب در عرضه کوتاه هستند و در برخی از مناطق این محدودیت جمعیت خرچنگ خزنده

15. Building towers of different sized bricks but using bricks in one-to-one correspondence, probably with the teacher's guidance.
[ترجمه ترگمان]ساختمان برج ها با ابعاد متفاوت اما با استفاده از آجر در یک تناظر یک به یک، احتمالا با راهنمایی های معلم
[ترجمه گوگل]برج های ساختمان آجر های مختلف اندازه اما با استفاده از آجر در مکاتبات یک به یک، احتمالا با هدایت معلم


کلمات دیگر: