کلمه جو
صفحه اصلی

postmodernist

انگلیسی به فارسی

پست مدرن


انگلیسی به انگلیسی

• person who opposes the modernist movement, one who favors postmodernism (movement that emphasizes local characteristics instead of the modernist stress on international unity)

جملات نمونه

1. My conception of postmodernist de-differentiation via an aesthetics of desire was also in large part dependent on Lyotard's work.
[ترجمه ترگمان]تصور من از postmodernist de - differentiation از طریق یک زیبایی شناسی تمایل نیز به بخش بزرگی وابسته به کار Lyotard بود
[ترجمه گوگل]مفهوم من از تمایز پست مدرنیسم از طریق زیبایی شناسی تمایل، به میزان زیادی وابسته به کار لیوتار بود

2. The postmodernist dilemma of periodization is vividly dramatized by these efforts to circumscribe their location in contemporary fiction.
[ترجمه ترگمان]معضل postmodernist of به وضوح توسط این تلاش ها برای تعیین مکان خود در داستان های معاصر شناخته می شود
[ترجمه گوگل]معضلات پست مدرنیته دورهزایی به وضوح نشان داده شده توسط این تلاش برای محدود کردن محل آنها در داستان های معاصر است

3. Where modernist consumption was premised on mass forms, postmodernist consumption is premised on niches.
[ترجمه ترگمان]در جایی که مصرف مدرن براساس شکل های انبوه انجام می شود، مصرف postmodernist براساس niches و niches است
[ترجمه گوگل]مصرف مدرنیستی بر مبنای فرم های توده ای مبتنی بود، مصرف پست مدرن بر پایه سکه ها استوار است

4. Brooke-Rose reverses this familiar postmodernist trope by focusing instead on the relation between the characters and their readers.
[ترجمه ترگمان]بروک - رز این postmodernist آشنا را با تمرکز بر روی رابطه بین شخصیت و خوانندگان شان معکوس می کند
[ترجمه گوگل]بروک-رز، این تمرکز پست مدرنیست را با تمرکز بر روی ارتباط بین شخصیت ها و خوانندگان خود، تغییر می دهد

5. The postmodernist reaction to commodification is of different colour.
[ترجمه ترگمان]واکنش postmodernist به commodification از رنگ های مختلفی است
[ترجمه گوگل]واکنش پست مدرنیست به کالیبراسیون رنگ متنوعی دارد

6. Much the opposite with postmodernist surrealism and pop art.
[ترجمه ترگمان]در مقابل with postmodernist و هنر پاپ وجود دارد
[ترجمه گوگل]خیلی متضاد با سورئالیسم پست مدرنیسم و ​​هنر پاپ است

7. This tides once contribute to postmodernist controversy on philosophy, aesthesis, sociology, literature and pedagogy.
[ترجمه ترگمان]این جزر و مد روزی به بحث پیرامون فلسفه، فلسفه، جامعه شناسی، ادبیات و تعلیم و تربیت کمک می کند
[ترجمه گوگل]این جزر و مد یک بار به بحث های پست مدرن در مورد فلسفه، اخلاق، جامعه شناسی، ادبیات و آموزش و پرورش کمک می کند

8. In the 1960s, postmodernist aesthetics got on the historical stage in the status of a negator to the Western traditional aesthetics, and totally subverted traditional aesthetics.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، زیبایی شناسی postmodernist بر روی صحنه تاریخی در وضعیت یک negator به زیبایی شناسی سنتی غربی و کاملا بی اثر کردن زیبایی شناسی سنتی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در 1960s، زیبایی شناسی پست مدرن به مرحله تاریخی در وضعیت ناکارآمدی به زیبایی شناسی سنتی تبدیل شد و زیبایی شناسی سنتی را کاملا نابود کرد

9. Giles Goat-Boy is a typical postmodernist fiction of the important American postmodernist writer, John Barth.
[ترجمه ترگمان]جیل Goat - پسر یک داستان ساختگی از نویسنده مهم آمریکایی postmodernist، جان Barth است
[ترجمه گوگل]گیلز گوز پسر یک داستان خبری پست مدرنیستی از نویسنده مهم مهم پست آمریکایی جان برت است

10. An Analysis of Postmodernist Narrative Features of E. L. Doctorow's City of God.
[ترجمه ترگمان]تحلیل ویژگی های روایت Postmodernist از E آل Doctorow شهر خدا
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل ویژگی های روایی پست مدرن از شهر الزهرا

11. The Postmodernist fiction of Thomas Pynchon carries on the traditional literary motif of quest, but goes beyond the quest for"meaning" and thus extends the scope of the motif.
[ترجمه ترگمان]داستان تخیلی توماس Pynchon، نقش و نگار ادبی سنتی را بر عهده دارد، اما فراتر از تلاش \"معنا\" می رود و در نتیجه محدوده نقش و نگار را گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]داستانی پست مدرن از توماس پینچون بر روی مفهوم ادبی سنتی تلاش است، اما فراتر از تلاش برای 'معنی' می رود و در نتیجه دامنه ی نقاشی را گسترش می دهد

12. Postmodernist novel Snow White is Donald Barthelme s representative work.
[ترجمه ترگمان]\"رمان\" سفید برفی \"به نام\" سفید برفی \" کار می کند
[ترجمه گوگل]رمان پست مدرن سفید برفی، کارگردان دونالد بارتلم است

13. According to this postmodernist interpretation, the principle of reason is not bankrupt.
[ترجمه ترگمان]بر طبق این تفسیر postmodernist، اصل دلیل ورشکستگی نیست
[ترجمه گوگل]بر اساس این تفسیر پست مدرنیزم، اصل دلیل ورشکسته نیست

14. However, within the postmodernist historical consciousness, this shortened ontogenetic repeat of our cultural phylogenesis is no longer meaningful.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در حوزه آگاهی تاریخی postmodernist، این ontogenetic کوتاه شده phylogenesis فرهنگی ما دیگر معنادار نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، در داخل آگاهی تاریخی پسامدرنیسم، تکرار آنتوگنینیک فلیوژنز فرهنگی ما دیگر معنادار نیست

15. Postmodernist scientific outlook, a category of postmodernist ideology, puts forth a new conception.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه علمی Postmodernist، گروهی از ایدیولوژی postmodernist، مفهوم جدیدی را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]چشم انداز علمی پست مدرنیستی، دسته ای از ایدئولوژی های پست مدرن، یک مفهوم جدید را مطرح می کند


کلمات دیگر: