کلمه جو
صفحه اصلی

monopolise

انگلیسی به فارسی

انحصار کردن، بخود انحصار دادن، امتیاز انحصاری گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

• exercise exclusive control of a commodity or service in a particular market; exploit a monopoly of; have a monopoly (also monopolize)

جملات نمونه

1. Between them, they monopolised the media to the virtual exclusion of any other viewpoint.
[ترجمه ترگمان]بین آن ها، آن ها رسانه را به محرومیت مجازی هر دیدگاه دیگری تبدیل کردند
[ترجمه گوگل]بین آنها، رسانه ها را به انحصار مجازی هر دیدگاه دیگر انحصار کردند

2. If there are otters in the neighbourhood monopolising the fish supply, the mink simply turn to small mammals and birds.
[ترجمه ترگمان]اگر در اطراف منبع ماهی otters وجود داشته باشد، mink به طور ساده به پستانداران و پرندگان کوچک تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]اگر در محوطه انحصاری عرضه ماهی در خیمه ها وجود داشته باشد، سیب زمینی به سادگی به پستانداران کوچک و پرندگان تبدیل می شود

3. What the juristical oligarchy now claims is to monopolise the knowledge of the laws, to have the exclusive possession of the principles by which quarrels are decided.
[ترجمه ترگمان]آنچه که حکومت اولیگارشی در حال حاضر ادعا می کند این است که دانش قوانین را به رسمیت بشناسد، و دارای اختیار انحصاری اصولی باشد که نزاع بر سر آن تصمیم گیری می شود
[ترجمه گوگل]چه الیگارشی جغرافیایی در حال حاضر ادعا می کند که دانش قوانین را انحصار کرده و منافع منحصربفرد اصولی را که توسط آن حل اختلافات تعیین می شود، داشته باشد

4. You can also seek to monopolise thefuture as a way of dominating the present.
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید به دنبال monopolise thefuture به عنوان روشی برای تسلط بر حال حاضر باشید
[ترجمه گوگل]شما همچنین می توانید به دنبال انحصاری از آینده به عنوان راهی برای غلبه بر حال حاضر باشید

5. First, its power to monopolise attention is undiminished.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، قدرت آن برای جلب توجه کامل است
[ترجمه گوگل]اول، قدرت آن برای انحصار کردن توجه کم است

6. For once Rooney did not have to monopolise the stage as England played efficiently and ruthlessly.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار، رونی به طور موثر و بیرحمانه صحنه را ترک نمی کرد
[ترجمه گوگل]برای یک بار رونی نیاز به انحصار در مرحله را به عنوان انگلستان بازی می کرد موثر و بی رحمانه

7. Therefore, when information becomes like water, can anyone monopolise it?
[ترجمه ترگمان]بنابراین، زمانی که اطلاعات مثل آب می شود، آیا کسی می تواند این کار را بکند؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، هنگامی که اطلاعات مانند آب می شود، آیا کسی می تواند آن را انحصار کند؟

8. Although, not in itself, enough to monopolise an invention a provisional application will provide an applicant with an all important priority date and patent pending number.
[ترجمه ترگمان]اگرچه، به خودی خود، کافی نیست که یک اختراع موقت ایجاد شود، یک درخواست موقت، متقاضی یک تاریخ اولویت مهم و شماره ثبت اختراع را به متقاضی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]اگر چه در خود نه به اندازه کافی برای انحصار اختراع یک برنامه موقت یک متقاضی را با تاریخ اولویت مهمی و تعداد ثبت اختراع در نظر می گیرد

9. Some fear that one company could try to monopolise other key parts of the cloud; ironically, Microsoft worries that Google is doing exactly that with the online advertising market.
[ترجمه ترگمان]برخی نگرانند که یک شرکت بتواند بخش های کلیدی دیگری از ابر را کنترل کند؛ به طور طعنه آمیز، مایکروسافت نگران است که گوگل دقیقا همان کار را با بازار تبلیغات آنلاین انجام دهد
[ترجمه گوگل]بعضی ها ترس می کنند که یک شرکت می تواند سعی کند انحصار بخش های کلیدی دیگر ابر را بدهد به طرز عجیب، مایکروسافت نگرانی دارد که گوگل دقیقا با بازار تبلیغات آنلاین فعالیت می کند

10. It provides us with an appeal to a constituency the Tories have been allowed to monopolise.
[ترجمه ترگمان]این لایحه به ما درخواست استیناف حوزه انتخاباتی را می دهد که به monopolise اجازه داده شده است
[ترجمه گوگل]این به ما یک تقاضای تجدید نظر برای یک حوزه ای را می دهد که توری ها مجاز به انحصار هستند

11. Quality is representative of a culture which we Europeans have no reason to let others monopolise.
[ترجمه ترگمان]کیفیت نمایانگر فرهنگی است که ما اروپائیان در آن هیچ دلیلی برای اجازه دادن به دیگران نداریم
[ترجمه گوگل]کیفیت نماینده یک فرهنگ است که ما اروپایی ها هیچ دلیلی نداریم که دیگران انحصار کنند

12. The power of academic profession is a kind of privilege formed during the process in which the academicians control and monopolise advanced knowledge.
[ترجمه ترگمان]قدرت حرفه دانشگاهی نوعی امتیاز است که در طی فرایندی ایجاد می شود که در آن دانشگاهیان مدیریت و مدیریت دانش پیشرفته را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]قدرت حرفه ی تحصیلی نوعی امتیاز است که در طول فرایند تشکیل شده است که دانشگاهیان دانش انحصاری را کنترل و انحصار می کنند

13. One reason is that the Communist Party fears that allowing political freedom to flourish on its fringes would loosen its ability to monopolise power in China as a whole.
[ترجمه ترگمان]یک دلیل این است که حزب کمونیست می ترسد که اجازه دهد آزادی سیاسی در کناره های آن بتواند قدرت خود را در چین به عنوان یک کل کاهش دهد
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل آن این است که حزب کمونیست از اینکه آزاد کردن آزادی سیاسی در حاشیه آن شکوفا می شود، ترسید که توانایی خود را برای انحصار قدرت در چین به طور کلی کاهش دهد

14. General McChrystal's directive tells soldiers to "confront self-serving officials who monopolise wealth and power and abuse people's trust".
[ترجمه ترگمان]دستور ژنرال مک کریستال به سربازان می گوید: \" با مقاماتی که از خود خدمت می کنند، که به قدرت و قدرت می رسند و به اعتماد مردم سو استفاده می کنند، مقابله کنند \"
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ژنرال مک کریستال به سربازان می گوید 'با مقامات خودخواه خود مقابله می کنند که ثروت و قدرت را انحصار و اعتماد مردم را مورد سوء استفاده قرار می دهند'


کلمات دیگر: