کلمه جو
صفحه اصلی

trivium


(آموزش قرون وسطی) درس های سه گانه (دستور زبان - منطق - معانی بیان)، دوره نخستین، علوم ازاد سه گانه

انگلیسی به فارسی

(آموزش قرون وسطی) درسهای سه گانه (دستور زبان - منطق - معانی بیان)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: trivia
• : تعریف: in medieval universities, the lower section of the seven liberal arts, comprising rhetoric, grammar, and logic. (Cf. quadrivium.)

• (during the middle ages) three lowest of the seven liberal arts (grammar, rhetoric, and logic)

جملات نمونه

1. She has an encyclopedic knowledge of pop trivia.
[ترجمه ترگمان]اون اطلاعات عمومی زیادی درباره اطلاعات عمومی داره
[ترجمه گوگل]او دارای دانش دایره المعارف چیزهای پاپ است

2. Try not to clutter your head with trivia.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید سر خود را با جزئیات بی اهمیت نکنید
[ترجمه گوگل]سعی نکنید سر خود را با چیزهای بی اهمیت تطبیق دهید

3. The two men chatted about such trivia as their favourite kinds of fast food.
[ترجمه ترگمان]این دو مرد در مورد چنین چیزهایی به عنوان انواع مورد علاقه شان صحبت کردند
[ترجمه گوگل]دو مرد در مورد چنین چیزهای بی اهمیت به عنوان مورد علاقه خود را از غذاهای سریع چت

4. I'm fascinated by the trivia of everyday life.
[ترجمه ترگمان]من مجذوب مسائل مربوط به زندگی روزمره شدم
[ترجمه گوگل]من از چیزهای بی اهمیت زندگی روزمره لذت می برم

5. We spent the whole evening discussing domestic trivia.
[ترجمه ترگمان]ما تمام شب داشتیم درباره مسائل بی اهمیت بحث می کردیم
[ترجمه گوگل]ما تمام شب را صرف بحث در مورد چیزهای بی اهمیت داخلی کردیم

6. She was not interested in the trivia of gossip.
[ترجمه ترگمان]اون علاقه ای به اطلاعات عمومی شایعات نداره
[ترجمه گوگل]او به چیزهای شایعی علاقه مند نبود

7. The tabloids often pawn off gossip and trivia as real news.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها اغلب شایعات و اطلاعات عمومی رو به عنوان اخبار واقعی در میارن
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه ها اغلب شایعات و چیزهای بی اهمیت را به عنوان اخبار واقعی جلب می کنند

8. He focused his attention on them, concentrating on trivia, blocking out anxiety.
[ترجمه ترگمان]او توجه خود را معطوف آن ها متمرکز کرد و بر نکات بی اهمیت تمرکز کرد و اضطراب را از بین برد
[ترجمه گوگل]او توجه خود را بر آنها متمرکز کرد، تمرکز بر روی چیزهای بی اهمیت، مسدود کردن اضطراب

9. Memory was mischievously selective at the best of times Trivia stuck limpet-like and the useful filtered away.
[ترجمه ترگمان]حافظه mischievously در بهترین اوقات Trivia انتخابی بود - مانند limpet و the که از آن فیلتر شده بودند
[ترجمه گوگل]حافظه از لحاظ بدبختانه انتخابی بود در بهترین حالت، Trivia گیر افتاده بود و فیلتری خالی بود

10. In a recent Travel Trivia, we listed Rhode Island as one of the states that borders two others.
[ترجمه ترگمان]در سفر اخیر \"Trivia\"، ما جزیره \"رود\" را به عنوان یکی از کشورهایی که دارای دو کشور دیگر هستند، فهرست کردیم
[ترجمه گوگل]در یک نظرسنجی در مورد سفرهای اخیر، رود آیلند را به عنوان یکی از ایالت هایی که با دو نفر دیگر همجنسگرا است، فهرست کردیم

11. It offers ride, resort and restaurant reviews, trivia and newsy updates.
[ترجمه ترگمان]این برنامه سواری، توسل به رستوران و رستوران را به روز رسانی و به روز رسانی های newsy ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این ارائه می دهد بررسی سواری، رفت و آمد مکرر و رستوران، چیزهای بی اهمیت و به روز رسانی اخبار

12. It is all one thing, a ruined city of trivia where people feel real pain.
[ترجمه ترگمان]همش یه چیزه، یه شهر خراب که مردم دارن درد واقعی رو احساس میکنن
[ترجمه گوگل]این همه یک چیز است، یک شهر ویران شده از چیزهای بی اهمیت که مردم احساس درد واقعی می کنند

13. Gera and Postema are but footnotes in a sport that is lousy with trivia.
[ترجمه ترگمان]Gera و Postema دائم در ورزش هستند که مربوط به اطلاعات عمومی است
[ترجمه گوگل]Gera و Postema فقط پانوشت ها در یک ورزش است که با چیزهای بی اهمیت است

14. Like our oral culture, our society is atomized, disparate and largely obsessed with trivia.
[ترجمه ترگمان]همانند فرهنگ شفاهی ما، جامعه ما بسیار پراکنده، پراکنده و عمدتا نسبت به موارد دیگر درگیر است
[ترجمه گوگل]مانند فرهنگ دهان و دندان ما، جامعه ما تمیز، متفرق و عمدتا وسواس با چیزهای بی اهمیت است


کلمات دیگر: