آسمان، فلک، سپهر، اب و هوا، توپ هوایی زدن، در مقام منیعی قرار دادن، زیاد بالا بردن
skies
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• (slang) scales for weighing drugs
جملات نمونه
1. blue skies
آسمان های آبی
2. cloudy skies augur rain
آسمان ابری نشان باران است.
3. stormy skies
آب و هوای توفانی
4. to the skies
بی حد و حصر،تاعرش،بسیار بسیار
5. fame raised him to the skies
شهرت او را به عرش رساند.
6. he praised the bride to the skies
از شدت تعریف عروس را به عرش رساند (خیلی از عروس تعریف کرد).
پیشنهاد کاربران
آسمان ها
کلمات دیگر: