(تنکرد شناسی) دوپامین (آمینی به فرمول c8h11no2)
dopamine
(تنکرد شناسی) دوپامین (آمینی به فرمول c8h11no2)
انگلیسی به فارسی
(تنکرد شناسی) دوپامین (آمینی به فرمول C8H11NO2)
دوپامین
انگلیسی به انگلیسی
• neurotransmitter which works in conjunction to the brain to regulate movement and emotion (biochemistry)
جملات نمونه
1. Bromocriptine increases the level of dopamine in the brain, which controls rhythmic biological cycles that recur every 24 hours.
[ترجمه ترگمان]bromocriptine سطح دوپامین را در مغز افزایش می دهد، که چرخه های بیولوژیک را کنترل می کند که هر ۲۴ ساعت یک بار تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]بروموکریپتین سطح دوپامین را در مغز افزایش می دهد که چرخه بیولوژیکی ریتمیک را که هر 24 ساعت تجویز می کند، کنترل می کند
[ترجمه گوگل]بروموکریپتین سطح دوپامین را در مغز افزایش می دهد که چرخه بیولوژیکی ریتمیک را که هر 24 ساعت تجویز می کند، کنترل می کند
2. Dopamine is a chemical that acts as a messenger to help the brain control muscle activity.
[ترجمه ترگمان]دوپامین یک ماده شیمیایی است که به عنوان یک پیام رسان عمل می کند تا به فعالیت ماهیچه کنترل مغز کمک کند
[ترجمه گوگل]دوپامین یک ماده شیمیایی است که به عنوان پیامرسانی برای کمک به کنترل عضلات کنترل مغز عمل می کند
[ترجمه گوگل]دوپامین یک ماده شیمیایی است که به عنوان پیامرسانی برای کمک به کنترل عضلات کنترل مغز عمل می کند
3. They zero in on dopamine while leaving other neurotransmitters untouched.
[ترجمه ترگمان]آن ها در دوپامین دست و پنجه نرم می کنند در حالی که انتقال دهنده های عصبی دیگری را دست نخورده باقی می گذارند
[ترجمه گوگل]آنها در حالی که دیگر انتقال دهنده های عصبی باقی مانده اند، در معرض دوپامین قرار دارند
[ترجمه گوگل]آنها در حالی که دیگر انتقال دهنده های عصبی باقی مانده اند، در معرض دوپامین قرار دارند
4. This drug is the only dopamine agonist generally available.
[ترجمه ترگمان]این دارو تنها دوپامین (agonist)است که به طور کلی در دسترس است
[ترجمه گوگل]این دارو تنها آگونیست دوپامین است که به طور کلی در دسترس است
[ترجمه گوگل]این دارو تنها آگونیست دوپامین است که به طور کلی در دسترس است
5. The relations between dopamine and motor functions were analyzed.
[ترجمه ترگمان]روابط بین دوپامین و توابع حرکتی آنالیز شدند
[ترجمه گوگل]روابط بین دوپامین و توابع حرکتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه گوگل]روابط بین دوپامین و توابع حرکتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
6. Dopamine is used by a more restricted number of neurones than the other neurotransmitters and their axons do not branch as extensively.
[ترجمه ترگمان]دوپامین توسط تعداد محدودی of از انتقال دهنده های عصبی دیگر مورد استفاده قرار می گیرد و axons آن ها به اندازه زیادی شاخه نیستند
[ترجمه گوگل]دوپامین توسط تعداد محدودی از نورون ها از دیگر انتقال دهنده های عصبی استفاده می شود و اکسیژن آنها به طور گسترده ای شاخه ای نیست
[ترجمه گوگل]دوپامین توسط تعداد محدودی از نورون ها از دیگر انتقال دهنده های عصبی استفاده می شود و اکسیژن آنها به طور گسترده ای شاخه ای نیست
7. These neurons secrete dopamine, a neurotransmitter involved in the control of movements.
[ترجمه ترگمان]این نورون ها دوپامین ترشح می کنند که یک انتقال دهنده عصبی است که در کنترل حرکات دست دارد
[ترجمه گوگل]این نورونها دوپامین را ترشح می کنند، یک انتقال دهنده عصبی که در کنترل جنبش دخیل است
[ترجمه گوگل]این نورونها دوپامین را ترشح می کنند، یک انتقال دهنده عصبی که در کنترل جنبش دخیل است
8. Parkinson's disease (PD) is characterized by striatal dopamine depletion, especially in the posterior putamen.
[ترجمه ترگمان]بیماری پارکینسون (PD)با کاهش قابل توجه دوپامین مشخص می شود، به خصوص در the خلفی
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون (PD) با تخلیه دوپامین ستریتیتی، به ویژه در بتامن خلفی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون (PD) با تخلیه دوپامین ستریتیتی، به ویژه در بتامن خلفی مشخص می شود
9. Electrocatalysis of ascorbic acid, dopamine, bromine, thallium and iron was studied at polyaniline modified electrodes.
[ترجمه ترگمان]Electrocatalysis اسید ascorbic، دوپامین، برومین، thallium و آهن در الکترودهای اصلاح شده polyaniline مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]الکتروکاتالیز اسید آسکوربیک، دوپامین، برم، تالیم و آهن در الکترودهای اصلاح شده پلیانیلین مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]الکتروکاتالیز اسید آسکوربیک، دوپامین، برم، تالیم و آهن در الکترودهای اصلاح شده پلیانیلین مورد بررسی قرار گرفت
10. The identified dopamine neurons were inhibited by the aversive stimulus.
[ترجمه ترگمان]نورون های identified شناسایی شده توسط محرک aversive مهار شدند
[ترجمه گوگل]نورون های شناسایی شده توسط دوپامین توسط محرک های منفی مهار می شوند
[ترجمه گوگل]نورون های شناسایی شده توسط دوپامین توسط محرک های منفی مهار می شوند
11. The optimum conditions for colour reaction of dopamine and 3-methyl-2-benzothiazolinone hydrazone hydrochloride double-reagent with NO - 3 were studied.
[ترجمه ترگمان]شرایط بهینه برای واکنش رنگ دوپامین و ۳ - متیل - ۲ - benzothiazolinone hydrazone hydrochloride و هیدروکلرید double با NO - ۳ مورد مطالعه قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]شرایط بهینه ای برای واکنش رنگ دوپامین و 3-methyl-2-benzothiazolinone hydrazone hydrochloride reagent با NO-3 مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]شرایط بهینه ای برای واکنش رنگ دوپامین و 3-methyl-2-benzothiazolinone hydrazone hydrochloride reagent با NO-3 مورد بررسی قرار گرفت
12. Rotigotine is a non - ergolinic dopamine receptor agonist available as a patch for once - daily use.
[ترجمه ترگمان]Rotigotine یک گیرنده - ergolinic ergolinic است که به صورت تکه ای برای استفاده روزانه در دسترس است
[ترجمه گوگل]Rotigotine یک آگونیست گیرنده غیرپرگولینیک dopamine است که به عنوان یک پچ برای یکبار مصرف روزانه در دسترس است
[ترجمه گوگل]Rotigotine یک آگونیست گیرنده غیرپرگولینیک dopamine است که به عنوان یک پچ برای یکبار مصرف روزانه در دسترس است
13. Clinical treatment of PD includes dopamine replacement such as L - DOPA and D _ 2 dopamine receptor agonist.
[ترجمه ترگمان]درمان بالینی PD شامل جایگزینی دوپامین از قبیل L - DOPA و دی - ۲ receptor گیرنده دوپامین است
[ترجمه گوگل]درمان بالینی PD شامل جایگزینی دوپامین مانند آگونیست G-DOPA و D-2 Dopamine می شود
[ترجمه گوگل]درمان بالینی PD شامل جایگزینی دوپامین مانند آگونیست G-DOPA و D-2 Dopamine می شود
14. Objective To assess the clinical effects of Phentolamine, Dopamine and Magnesium Sulfate in treatment of heart failure induced by chronic pneumocardial disease.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثرات بالینی of، دوپامین و منیزیم Sulfate در درمان نارسایی قلبی ناشی از بیماری مزمن pneumocardial
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی اثرات بالینی پنتولامین، دوپامین و منیزیم سولفات در درمان نارسایی قلبی ناشی از بیماری مزمن پینهوکارد
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی اثرات بالینی پنتولامین، دوپامین و منیزیم سولفات در درمان نارسایی قلبی ناشی از بیماری مزمن پینهوکارد
15. Like a weak version of cocaine or amphetamine, alcohol boosts dopamine levels, producing a brief period of heady stimulation.
[ترجمه ترگمان]الکل همانند یک نسخه ضعیف از کوکائین یا آمفتامین، میزان دوپامین را افزایش می دهد و دوره کوتاه تحریک بی پروایی را تولید می کند
[ترجمه گوگل]مانند یک نسخه ضعیف کوکائین یا آمفتامین، الکل باعث افزایش سطح دوپامین می شود و باعث ایجاد یک دوره کوتاه تحریک شدید می شود
[ترجمه گوگل]مانند یک نسخه ضعیف کوکائین یا آمفتامین، الکل باعث افزایش سطح دوپامین می شود و باعث ایجاد یک دوره کوتاه تحریک شدید می شود
کلمات دیگر: