کلمه جو
صفحه اصلی

semantic


معنی : معنایی
معانی دیگر : وابسته به معنی، چمی

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: semantically (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to the meaning of words and symbols.

(2) تعریف: of or pertaining to the study of meaning in language.

• pertaining to semantics, of the study of the meaning and use of words and phrases
semantic is used to describe something which concerns the meaning of words and sentences; a formal use.
semantics is the branch of linguistics that deals with meaning in language; a technical use in linguistics.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] معنایی
[ریاضیات] لغوی، معنائی

مترادف و متضاد

معنایی (صفت)
semantic

جملات نمونه

1. the semantic difference between "rut" and "rot"
تفاوت معنایی میان واژه های "rut" و "rot"

2. He did not want to enter into a semantic debate.
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست وارد یک بحث معنایی شود
[ترجمه گوگل]او نمی خواست وارد بحث مفصلی شود

3. Humans perform both syntactic and semantic processing when reading.
[ترجمه ترگمان]انسان ها هر دو پردازش معنایی و معنایی را هنگام خواندن انجام می دهند
[ترجمه گوگل]انسان هنگام خواندن هر دو روش پردازش نحوی و معنایی را انجام می دهد

4. A semantic constituent which can not be segmented into more elementary semantic constituents will be termed a minimal semantic constituent.
[ترجمه ترگمان]یک جز معنایی که نمی تواند به اجزای semantic more تقسیم شود، یک جز معنایی حداقل نامیده خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک مفهوم معنایی که نمیتواند به ترتیب مقدماتی تر معنایی تقسیم شود، یک مفهوم کم معنایی نامیده می شود

5. Do all time words form a semantic field?
[ترجمه ترگمان]آیا تمام کلمات زمانی یک حوزه معنایی را شکل می دهند؟
[ترجمه گوگل]آیا تمام کلمات زمان یک زمینه معنایی را تشکیل می دهند؟

6. Both syntactic and semantic information could be used more effectively than at present.
[ترجمه ترگمان]هر دو اطلاعات معنایی و معنایی می توانند به طور موثرتری نسبت به حال استفاده شوند
[ترجمه گوگل]هر دو اطلاعات نحوی و معنایی می توانند به طور موثر تر از آنچه در حال حاضر استفاده می شود استفاده شوند

7. The study of node names suggests generic, semantic attributes for a book about information systems.
[ترجمه ترگمان]مطالعه نام گره، ویژگی های معنایی و معنایی برای یک کتاب در مورد سیستم های اطلاعاتی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]مطالعه نامهای گره نشان می دهد ویژگی های عمومی و معنایی برای یک کتاب در مورد سیستم های اطلاعاتی

8. There have been a number of semantic theories proposed.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از تیوری های معنایی پیشنهاد شده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی نظریه معناشناختی ارائه شده است

9. We do not need, then, to embrace the semantic asymmetry in order to give an account of language learning.
[ترجمه ترگمان]پس نیازی به پذیرفتن عدم تقارن معنایی به منظور ارایه شرحی از یادگیری زبان نداریم
[ترجمه گوگل]پس از آن، ما نیازی به درک ناهماهنگی معنایی نداریم تا بتوانیم به یادگیری زبان بپردازیم

10. In a semantic network, concepts, which refer to word meanings, are represented by nodes.
[ترجمه ترگمان]در یک شبکه معنایی، مفاهیم، که به معنای لغوی اشاره می کنند، توسط گره ها ارائه می شوند
[ترجمه گوگل]در یک شبکه معنایی، مفاهیم، ​​که به معنای کلمه اشاره دارند، توسط گره ها ارائه می شوند

11. This thesis is concerned with the application of semantic knowledge to the problem of text recognition.
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه به کاربرد دانش معنایی به مساله شناسایی متن می پردازد
[ترجمه گوگل]این پایان نامه مربوط به استفاده از دانش معنایی به مسئله شناخت متن است

12. What kinds of constraints on a semantic theory are reasonable to impose?
[ترجمه ترگمان]چه نوع محدودیت برای یک نظریه معنایی منطقی است تا اعمال شود؟
[ترجمه گوگل]چه نوع محدودیت هایی در نظریه معنایی برای تحمیل منطقی است؟

13. The second question concerning the goals of a semantic theory is, How should the theory handle these semantic properties and relations?
[ترجمه ترگمان]سوال دوم در مورد اهداف یک نظریه معنایی این است که چگونه این نظریه باید این ویژگی ها و روابط معنایی را مدیریت کند؟
[ترجمه گوگل]سوال دوم در مورد اهداف یک نظریه معنایی این است که چگونه این نظریه به این خواص و روابط معنایی دست می یابد؟

14. Comprehension in the sense of understanding sentences is then a semantic matter of deciphering symbolic meanings.
[ترجمه ترگمان]درک مطلب به مفهوم درک جملات یک مساله معنایی برای معنی کردن معانی نمادین است
[ترجمه گوگل]درک معنای تفسیر جملات، درک معنایی از معانی نمادین است

the semantic difference between "rut" and "rot"

تفاوت معنایی میان واژه‌های "rut" و "rot"


پیشنهاد کاربران

به یک معنا. دارای یک کاربرد مشابه ( کامپیوتر )

معنایی

رفتاری - رویکرد رفتاری

بلحاظ معنایی

relating to meaning in language or logic
ارتباط معنایی در زبان یا منطق


کلمات دیگر: