کلمه جو
صفحه اصلی

seismograph


معنی : لرزه نگار، زلزله سنج
معانی دیگر : دستگاه زلزله نگار، بومهن نگار، لزره نگار، لزله نگار

انگلیسی به فارسی

لزره نگار، لزله نگار، زلزله سنج


لرزه نگار، زلزله سنج


انگلیسی به انگلیسی

• instrument for measuring and recording vibrations of earthquakes
a seismograph is an instrument for recording and measuring the strength of earthquakes.

اسم ( noun )
مشتقات: seismographic (adj.), seismographically (adv.), seismographer (n.)
• : تعریف: an apparatus for identifying earthquakes and measuring their strength and other characteristics.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لرزه نگار - زلزله نگار
[برق و الکترونیک] لرزه نگار ابزاری که زمان، جهت وشدت زمین لرزه یا شوکهای زمینی ناشی از انفجار ها را در طول اکتشافهای ژ ئوفیزکی، ثبت می کند.
[زمین شناسی] لرزه نگار - وسیله ای است که برای مطالعه ضربات و نوسانات حاصل از زلزله استفاده می شود.
[نفت] لرزه نگار

مترادف و متضاد

لرزه نگار (اسم)
seismograph

زلزله سنج (اسم)
seismograph

جملات نمونه

1. the seismograph recorded the earthquake
زلزله نگار زلزله را ثبت کرد.

2. To stop the turntable behaving like a seismograph, it is suspended on isolating springs.
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از رفتار صفحه گردان مثل a، در چشمه های isolating به حالت تعلیق در می آید
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از چرخش به عنوان یک لرزه نگار عمل می کند، آن را در جداسازی چشمه ها تعلیق می شود

3. Check the seismograph for past emotional earthquake and trauma.
[ترجمه ترگمان]the را برای زلزله عاطفی گذشته و ضربه روحی بررسی کنید
[ترجمه گوگل]لرزه نگار را برای زلزله و ترومای احساسی گذشته بررسی کنید

4. Check your seismograph, asking yourself when you last gave priority to seeking genuine answers to your faith questions.
[ترجمه ترگمان]seismograph خود را بررسی کنید و از خودتان بپرسید چه زمانی برای یافتن پاسخ واقعی به سوالات your اولویت داده اید
[ترجمه گوگل]لرزه نگاری خود را بررسی کنید و از خودتان بپرسید که آخرین بار اولا به دنبال پاسخ واقعی به سوالات ایمان خود هستید

5. But a seismograph is a handy thing to have.
[ترجمه ترگمان]اما یک seismograph یک چیز مفید برای داشتن است
[ترجمه گوگل]اما یک لرزه نگاری یک چیز مفید است

6. The seismograph showed a sharp spike in response to the temblor.
[ترجمه ترگمان]seismograph در واکنش به the افزایش شدیدی نشان دادند
[ترجمه گوگل]لرزه نگار در پاسخ به تامبلور، یک ضربه تند را نشان داد

7. This seismograph was invented by Zhang Heng A . D . 13 the world's first instrument to sense earthquakes.
[ترجمه ترگمان]این seismograph توسط ژانگ Heng A اختراع شد د ۱۳ اولین ابزار جهان برای حس زمین لرزه
[ترجمه گوگل]این لرزه نگار توسط ژانگ هنگ A اختراع شد د 13 اولین ابزار جهان برای تشخیص زلزله است

8. The seismograph showed a sharp spike in response to the trembler.
[ترجمه ترگمان]seismograph در واکنش به the افزایش شدیدی نشان دادند
[ترجمه گوگل]لرزه نگار در پاسخ به لرزه ای، یک ضربه تند را نشان داد

9. At present, three kinds of seismographs are used at Chinese seismic stations. They are the direct-coupled seismometer, the galvanometric seismograph, and the electronic seismograph.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، سه نوع of در ایستگاه های لرزه ای چین مورد استفاده قرار می گیرند آن ها the، the seismograph، و the الکترونیکی هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سه نوع لرزه نگاری در ایستگاه های لرزه ای چینی استفاده می شود آنها سنسور مستطیلی، لرزه نگاری گالوانومتری و لرزه نگاری الکترونیکی هستند

10. These things entail that the seismograph becomes rather bully.
[ترجمه ترگمان]این چیزها مستلزم این است که the نسبتا قلدر شود
[ترجمه گوگل]این چیزها به این معنی است که لرزه نگار به جای قلدر شدن

11. SN 388 telemetry instrument is one of complete seismograph in the world.
[ترجمه ترگمان]SN ۳۸۸ ۳۸۸ یکی از seismograph complete در جهان است
[ترجمه گوگل]ابزار تله متری SN 388 یکی از لرزه نگاری کامل در جهان است

12. China's Zhang Heng invented the seismograph during the Han Dynasty.
[ترجمه ترگمان]ژانگ Heng از چین این seismograph را در دوران سلسله هان اختراع کرد
[ترجمه گوگل]ژانگ هنگ چین در زمان سلسله هان لرزه نگار را اختراع کرد

13. The most basic tool of seismologists is the seismograph network.
[ترجمه ترگمان]اساسی ترین ابزار seismologists، شبکه seismograph است
[ترجمه گوگل]اساسی ترین ابزار لرزه نگاری شبکه شبکه های لرزه ای است

14. A seismograph produces wavy lines that reflect the size of seismic waves passing beneath it.
[ترجمه ترگمان]A خطوط موجی ایجاد می کند که نشان دهنده اندازه امواج لرزه ای است که از زیر آن عبور می کند
[ترجمه گوگل]لرزه نگار، خطوط موجی تولید می کند که منجر به اندازه امواج لرزه ای می شود که از زیر آن عبور می کند

15. A seismograph is an instrument which gives a continuous record of the motion of the ground.
[ترجمه ترگمان]A ابزاری است که یک رکورد پیوسته از حرکت زمین را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]لرزه نگار یک وسیله است که ضبط مستمر از حرکت زمین را می دهد

پیشنهاد کاربران

. is an instrument that measure the size of earthg uake

seismograph ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: لرزه‏نگار
تعریف: دستگاهی برای دریافت و ثبت لرزش های زمین


کلمات دیگر: