کلمه جو
صفحه اصلی

terrestrial


معنی : زمینی، خاکی، دنیوی، این جهانی
معانی دیگر : خشکی، زمینی (در برابر: آبی یا هوایی)، زمین زی، خاکزی، وابسته به کره ی زمین، وابسته به نخستین چهار سیاره ی منظومه ی شمسی (عطارد و زهره و مریخ و زمین)

انگلیسی به فارسی

زمینی، خاکی، این جهانی، دنیوی


زمینی، خاکی، دنیوی، این جهانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the earth or its inhabitants.
مترادف: earthbound, earthy, tellurian
متضاد: alien, celestial, empyreal
مشابه: agrarian, earthly

- The existence of water makes terrestrial life possible.
[ترجمه ترگمان] وجود آب زندگی زمینی را ممکن می سازد
[ترجمه گوگل] وجود آب باعث ایجاد حیات زمینی می شود

(2) تعریف: of, relating to, or composed of land rather than water or air.
مترادف: earthen, earthy
متضاد: celestial
مشابه: dusty, muddy

- The terrestrial areas of the planet take up less than a third of the earth's surface.
[ترجمه ترگمان] سطح زمین این سیاره از یک سوم سطح زمین کم تر است
[ترجمه گوگل] نواحی زمینی سیاره کمتر از یک سوم سطح زمین را می گیرند

(3) تعریف: mundane in character or scope; not spiritual or elevated; worldly.
مترادف: carnal, earthly, material, mundane, profane, secular, sublunary, temporal, worldly
متضاد: empyreal, heavenly
مشابه: corporeal, materialistic, physical, sensual

- My brother is a priest, but my interests have always been more terrestrial.
[ترجمه ترگمان] برادرم کشیش است، اما منافع من همیشه زمینی است
[ترجمه گوگل] برادر من یک کشیش است، اما منافع من همیشه زمینی تر است

(4) تعریف: living on or in the ground, rather than in trees, water, or air.
مترادف: earthbound, tellurian
مشابه: mortal

- Cows, pigs, and sheep are terrestrial creatures.
[ترجمه ترگمان] گاوها، خوک ها، گوسفندها موجودات زمینی هستند
[ترجمه گوگل] گاو، خوک و گوسفند موجودات زمینی هستند
اسم ( noun )
مشتقات: terrestrially (adv.)
• : تعریف: one that inhabits the earth.
مترادف: earthling, mortal, tellurian
مشابه: being, creature, inhabitant, life

- The astronaut seemed happy to be back among terrestrials again.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که فضانورد دوباره خوشحال به نظر می رسد
[ترجمه گوگل] فضانورد به نظر می رسید خوشحال است که دوباره در میان زمین بازی ها دوباره

• of or relating to land (as opposed to water), earthly; of this world, temporal, mundane
a terrestrial animal lives on land or on the ground rather than in the sea, in trees, or in the air; a technical use.
terrestrial means relating to the planet earth rather than to some other part of the universe.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زمین خاکی
[برق و الکترونیک] زمینی
[زمین شناسی] زمین خاکی - اشاره دارد به ساکنان خشکی در تمایز با ساکنان آب
[آب و خاک] وابسته به زمین،زمینی

مترادف و متضاد

زمینی (صفت)
agrarian, earthly, terrestrial, territorial, earthy, geocentric, geomorphic, sublunar, sublunary, tellurian, telluric, tellurous, terrene

خاکی (صفت)
humble, earthly, terrestrial, earthy, mortal, dun, earthen, worldly, khaki, earthborn, mundane, tellurian, terrene

دنیوی (صفت)
terrestrial, earthy, secular, temporal, worldly, mundane, sublunar, sublunary, terrene

این جهانی (صفت)
terrestrial, worldly, mundane, sublunar, sublunary

earthly


Synonyms: earthbound, earthlike, earthy, global, mundane, physical, profane, prosaic, secular, sublunary, subsolar, telluric, temporal, terrene, uncelestial, unspiritual, worldly


Antonyms: cosmic, heavenly, otherworldly


جملات نمونه

1. terrestrial animals
جانوران زمینی

2. this terrestrial ball
این گوی خاکی (کره ی زمین)

3. Terrestrial longitude is measured in degrees east or west of the Greenwich meridian.
[ترجمه ترگمان]طول جغرافیایی خشکی در درجه شرقی یا غربی نصف النهار گرینویچ اندازه گیری می شود
[ترجمه گوگل]طول جغرافیایی زمین در محدوده شرقی یا غربی مریدین گرینویچ اندازه گیری می شود

4. Newton proposed that heavenly and terrestrial motion could be unified with the idea of gravity.
[ترجمه ترگمان]نیوتن پیشنهاد کرد که حرکت آسمانی و زمینی می تواند با ایده جاذبه متحد شود
[ترجمه گوگل]نیوتن پیشنهاد کرد که حرکت آسمانی و زمینی با ایده گرانش متحد شود

5. Terrestrial amphibians respire through their skin.
[ترجمه ترگمان]خشکی دوزیستان از طریق پوست خود عبور کردند
[ترجمه گوگل]دوزیستان زمینی از طریق پوست نفس می کشند

6. Many terrestrial forms simply did not live in environments in which preservation was possible.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اشکال خاکی به سادگی در محیط های زندگی نمی کردند که در آن نگهداری امکان پذیر بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرم های زمینی به سادگی در محیط هایی زندگی نمی کردند که امکان حفظ آن وجود داشته باشد

7. Are your obsessions terrestrial or eternal?
[ترجمه ترگمان]obsessions زمینی یا جاودانی است؟
[ترجمه گوگل]آیا وسواس های شما زمینی یا ابدی است؟

8. There are three main ways in which the terrestrial planets could have acquired their volatiles.
[ترجمه ترگمان]سه راه اصلی وجود دارد که در آن سیاره های خاکی می توانند volatiles را به دست آورند
[ترجمه گوگل]سه راه اصلی وجود دارد که در آن سیارات زمینی می توانند فرار کنند

9. A terrestrial plant will always be stunted in growth and assimilation and can never be a match for a true aquatic plant.
[ترجمه ترگمان]یک گیاه خاکی همیشه در رشد و جذب رشد می کند و هرگز نمی تواند یک مسابقه برای یک گیاه آبی واقعی باشد
[ترجمه گوگل]یک گیاه زمینی همیشه در رشد و تسویه استراحت می کند و هرگز نمی تواند برای یک گیاه آبزی مناسب باشد

10. The Himalayas have proved an impassable barrier to terrestrial animals.
[ترجمه ترگمان]هیمالیا ثابت کرده است که سدی غیرقابل عبور برای حیوانات خاکی وجود دارد
[ترجمه گوگل]هیمالیا به یک مانع غیر قابل عبور برای حیوانات زمینی ثابت شده است

11. Others were a mixture of genetic strands, part terrestrial, part non.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر مخلوطی از رشته های ژنتیکی، بخشی از زمین و قسمت غیر زمینی بودند
[ترجمه گوگل]دیگران مخلوطی از رشته های ژنتیکی بودند، بخشی از زمین، بخش غیر

12. Another exciting prospect for future power generation is terrestrial fusion power.
[ترجمه ترگمان]یک چشم انداز جالب دیگر برای تولید انرژی آینده، قدرت ترکیب زمینی است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از چشم انداز هیجان انگیز برای تولید برق آینده، قدرت فیوژن زمین است

13. A variety of simple terrestrial life-forms can thrive in a medium of liquid water with carbon dioxide and ammonia available.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از اشکال زندگی خاکی می توانند در محیط آب مایع با کربن دی اکسید و آمونیاک موجود رشد کنند
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از اشکال زندگی زمینی می تواند در محیطی از آب مایع با دی اکسید کربن و آمونیاک در دسترس رشد کند

14. In rugby circles, there is nothing but criticism for the coverage of sport on terrestrial TV.
[ترجمه ترگمان]در محافل راگبی، چیزی جز انتقاد از پوشش ورزش در تلویزیون زمینی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در محافل راگبی، هیچ نظری برای پوشش ورزش در تلویزیون زمین وجود ندارد

15. Comets and carbonaceous asteroids of the appropriate energy disrupt too high, whereas typical iron objects reach and crater the terrestrial surface.
[ترجمه ترگمان]ستاره های دنباله داری و خرده سیاره ها carbonaceous از انرژی مناسب بیش از حد بالا اختلال ایجاد می کنند در حالی که اشیا آهنی معمولی به سطح زمین می رسند
[ترجمه گوگل]سیارکها و سیارکهای کربناته انرژی مناسب، بیش از حد بالا می روند، در حالی که اشیاء معمولی آهن به سطح زمین می رسند

terrestrial animals

جانوران زمینی


this terrestrial ball

این گوی خاکی (کره‌ی زمین)


پیشنهاد کاربران

زمینی، خاکی

مربوط به کره زمین ( نه کرات دیگر ) ، زمینی

خشکی زی

مربوط به آنتن تلویزیون


کلمات دیگر: