کلمه جو
صفحه اصلی

television station

انگلیسی به انگلیسی

• station that broadcasts television programs

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ایستگاه تلویزیونی

جملات نمونه

1. It claims to be the most popular television station in the UK.
[ترجمه ترگمان]این شبکه ادعا می کند که محبوب ترین شبکه تلویزیونی در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]ادعا می کند که محبوب ترین ایستگاه تلویزیونی در انگلستان است

2. He was brought to the television station by special ambulance.
[ترجمه ترگمان]او توسط یک آمبولانس ویژه به ایستگاه تلویزیونی آورده شد
[ترجمه گوگل]او توسط آمبولانس ویژه به ایستگاه تلویزیون آورده شد

3. A reporter from a local television station was sent to interview Shaw.
[ترجمه ترگمان]یک خبرنگار از یک ایستگاه تلویزیونی محلی برای مصاحبه به شاو فرستاده شد
[ترجمه گوگل]یک خبرنگار از یک ایستگاه تلویزیونی محلی برای مصاحبه با شاو فرستاده شد

4. After the documentary was screened, the television station was besieged with calls from worried home-owners.
[ترجمه ترگمان]بعد از نمایش مستند، این ایستگاه تلویزیونی مملو از تماس ها از صاحبان خانه نگران شد
[ترجمه گوگل]پس از فیلمبرداری مستند، ایستگاه تلویزیونی با تماس تلفنی از صاحبان خانه نگران بود

5. The average news reporter working for the average television station in the United States makes about $ 2 000 a year.
[ترجمه ترگمان]یک گزارشگر اخبار متوسط که برای یک ایستگاه تلویزیونی متوسط در ایالات متحده کار می کند سالانه حدود ۲،۰۰۰ دلار درآمد دارد
[ترجمه گوگل]خبرنگار خبره که برای ایستگاه تلویزیونی متوسط ​​در ایالات متحده کار می کند حدود یک دلار در سال است

6. The television station was up and broadcasting locally, and the church was buying airtime on one of the national nets.
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه تلویزیونی به صورت محلی پخش و پخش می شد و کلیسا برای یکی از شبکه های ملی زمان پخش می کرد
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیونی به صورت محلی پخش شد و کلیسا در یکی از شبکه های ملی خریداری می کرد

7. Mr Lekszton's future plans include a private television station and an airline.
[ترجمه ترگمان]برنامه های آینده آقای Lekszton شامل یک ایستگاه تلویزیونی خصوصی و یک شرکت هواپیمایی است
[ترجمه گوگل]برنامه های آتی آقای لکسستون شامل یک ایستگاه تلویزیونی خصوصی و یک شرکت هواپیمایی می باشد

8. She works for a television station in Utah.
[ترجمه ترگمان]او برای یک ایستگاه تلویزیونی در یوتا کار می کند
[ترجمه گوگل]او برای یک ایستگاه تلویزیونی در یوتا کار می کند

9. Is short limited to the news time, the television station is impossible to broadcast completely.
[ترجمه ترگمان]این شبکه تلویزیونی که محدود به زمان پخش است، پخش کامل آن غیرممکن است
[ترجمه گوگل]کوتاه به اخبار محدود است، ایستگاه تلویزیونی به طور کامل غیرممکن است

10. China Central Television . It's our national television station.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون مرکزی چین این ایستگاه تلویزیونی ملی ما است
[ترجمه گوگل]تلویزیون مرکزی چین این ایستگاه تلویزیونی ماست

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. The television station was knee - deep in phone calls.
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه تلویزیونی مملو از تماس های تلفنی بود
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیونی در تماس تلفنی زانو زده بود

13. Does the television station forbid South Korea main current broadcasting concrete Chinese TV play content?
[ترجمه ترگمان]آیا ایستگاه تلویزیونی پخش برنامه اصلی پخش تلویزیونی اصلی تلویزیون چین را ممنوع کرده است؟
[ترجمه گوگل]آیا ایستگاه تلویزیونی کره جنوبی در حال پخش اصلی پخش تلویزیون بتن چینی را ممنوع کرده است؟

14. The television station broadcast the launch of this rocket live.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه تلویزیونی پرتاب این موشک را پخش کرد
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیونی پخش این راکت را زنده پخش کرد

15. Art Editor in Shanghai Television Station from 2003 .
[ترجمه ترگمان]ویراستار هنر در ایستگاه تلویزیونی شانگهای از سال ۲۰۰۳
[ترجمه گوگل]ویرایشگر هنری در ایستگاه تلویزیونی شانگهای از سال 2003

پیشنهاد کاربران

ایستگاه تلویزیونی: - )


کلمات دیگر: