کلمه جو
صفحه اصلی

furbished


(verb transitive) پرداخت کردن، پاک کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورتتازه دادن به، تجدید نظرکردن در

انگلیسی به فارسی

اصلاح شده، پرداخت کردن، پاک کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در


انگلیسی به انگلیسی

• polished; renovated, refurbished, renewed

جملات نمونه

1. my freshly furbished bedroom
اتاق خواب من که تازه تعمیر شده است


کلمات دیگر: