(حقوق) صادرکننده ی حکم احضار یا خودداری از عمل، حاوی چنین حکم، پند آمیز، وابسته به اخطار یا اگاهی یا انگیزه
monitory
(حقوق) صادرکننده ی حکم احضار یا خودداری از عمل، حاوی چنین حکم، پند آمیز، وابسته به اخطار یا اگاهی یا انگیزه
انگلیسی به فارسی
وابسته به اخطار یا اگاهی یا انگیزه
انگلیسی به انگلیسی
• supervisory; serving as warning, cautionary
letter of warning
letter of warning
جملات نمونه
1. The NSCA addon is installed on the monitory host, and lets you integrate passive alerts and checks from remote machines and applications with Nagios.
[ترجمه ترگمان]The addon روی میزبان monitory نصب می شود و به شما اجازه می دهد تا هشدارهای منفعل و چک را از ماشین های دوردست و برنامه های کاربردی با nagios ادغام کنید
[ترجمه گوگل]افزونه NSCA بر روی میزبان نظارت نصب شده است و به شما اجازه می دهد هشدارهای منفعل و چک ها را از دستگاه های و برنامه های از راه دور با Nagios ادغام کنید
[ترجمه گوگل]افزونه NSCA بر روی میزبان نظارت نصب شده است و به شما اجازه می دهد هشدارهای منفعل و چک ها را از دستگاه های و برنامه های از راه دور با Nagios ادغام کنید
2. The research of memory monitory is one of hotspot and difficult questions of memory research fields.
[ترجمه ترگمان]پژوهش of حافظه یکی از کانون های اصلی و دشوارترین مسائل مربوط به حوزه های پژوهشی حافظه می باشد
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد حافظه، یکی از نقاط قوت و سوالات دشوار زمینه های تحقیق حافظه است
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد حافظه، یکی از نقاط قوت و سوالات دشوار زمینه های تحقیق حافظه است
3. B-mode imaging is a significant way for real-time monitory and therapeutic evaluation in HIFU therapy due to its characteristics of low-cost, convenience and real-time imaging.
[ترجمه ترگمان]B- حالت B- روشی قابل توجه برای ارزیابی زمان حقیقی و ارزیابی درمانی در HIFU درمانی به دلیل ویژگی های آن از کم هزینه بودن، راحتی و تصویربرداری زمان حقیقی است
[ترجمه گوگل]تصویربرداری از حالت B به دلیل ویژگی های ارزان قیمت، راحتی و تصویربرداری در زمان واقعی، روش قابل توجهی برای ارزیابی درمانی و درمانی در زمان واقعی در درمان HIFU می باشد
[ترجمه گوگل]تصویربرداری از حالت B به دلیل ویژگی های ارزان قیمت، راحتی و تصویربرداری در زمان واقعی، روش قابل توجهی برای ارزیابی درمانی و درمانی در زمان واقعی در درمان HIFU می باشد
4. In addition, integrated the function of image monitory system, it will certainly improve the real time control for electric power environment and system security.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، یکپارچگی عملکرد سیستم تصویر monitory، قطعا کنترل بلادرنگ زمان و امنیت سیستم را بهبود خواهد بخشید
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عملکرد سیستم تصویر تصویر را یکپارچه می کند، قطعا کنترل زمان واقعی برای محیط برق و امنیت سیستم را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عملکرد سیستم تصویر تصویر را یکپارچه می کند، قطعا کنترل زمان واقعی برای محیط برق و امنیت سیستم را بهبود می بخشد
5. This product has been inspected by National High-voltage Quality Monitory and Inspection center, with its indices proved to meet the national standard.
[ترجمه ترگمان]این محصول توسط مرکز بازرسی کیفیت بالا و کنترل کیفیت ملی بازرسی شده است و شاخص ها با استاندارد ملی مطابقت دارند
[ترجمه گوگل]این محصول توسط مرکز ملی نظارت ولتاژ بالا و بازرسی مورد بررسی قرار گرفته و شاخص های آن مطابق با استاندارد ملی است
[ترجمه گوگل]این محصول توسط مرکز ملی نظارت ولتاژ بالا و بازرسی مورد بررسی قرار گرفته و شاخص های آن مطابق با استاندارد ملی است
6. In this paper, by the monitoring of rock stress behavior around mine opening and the monitory of anchoring force, the monitoring of the bolt is realized.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، با نظارت بر رفتار تنش راک در اطراف باز شدن معدن و استفاده از نیروی لنگر اندازی، نظارت بر پیچ باید تحقق یابد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، با نظارت بر رفتار استرس سنگ در اطراف باز کردن معادن و نظارت بر نیروی مهار، نظارت بر پیچ و مهره متوجه می شود
[ترجمه گوگل]در این مقاله، با نظارت بر رفتار استرس سنگ در اطراف باز کردن معادن و نظارت بر نیروی مهار، نظارت بر پیچ و مهره متوجه می شود
7. So the article argues, in order to improve the independence and flexibility of the monitory policy, we should reform present exchange control system, enhance the open market operation, and so on.
[ترجمه ترگمان]بنابراین مقاله بحث می کند، به منظور بهبود استقلال و انعطاف پذیری سیاست monitory، ما باید سیستم کنترل تبادل را اصلاح کنیم، عملیات بازار آزاد را ارتقا دهیم، و غیره
[ترجمه گوگل]بنابراین مقاله به منظور تقویت استقلال و انعطاف پذیری سیاستهای نظارتی، باید اصلاح کننده سیستم ارزیابی فعلی، ارتقاء عملکرد بازار آزاد و غیره باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین مقاله به منظور تقویت استقلال و انعطاف پذیری سیاستهای نظارتی، باید اصلاح کننده سیستم ارزیابی فعلی، ارتقاء عملکرد بازار آزاد و غیره باشد
8. It used for slope monitoring, such as the open pit slope, the dump, the tailing dam, and so on, and also achieve the point and surface deformation monitory of slope.
[ترجمه ترگمان]از آن برای پایش شیب، مانند شیب باز، تخلیه، مخزن انباشت، و غیره استفاده می شود و همچنین به نقطه و سطح تغییر شکل سطح شیب نیز می رسد
[ترجمه گوگل]آن برای نظارت بر شیب، مانند شیب باز، تخلیه، سد چاله ای و غیره استفاده می شود و همچنان مانیتورینگ نقطه و سطح شکل شیب را به دست می دهد
[ترجمه گوگل]آن برای نظارت بر شیب، مانند شیب باز، تخلیه، سد چاله ای و غیره استفاده می شود و همچنان مانیتورینگ نقطه و سطح شکل شیب را به دست می دهد
9. By two experiments, this thesis tested the trend of middle-school students'retrospective monitory and the factors that can affect it.
[ترجمه ترگمان]با توجه به دو آزمایش، این پایان نامه، گرایش دانشجویان مقطع متوسطه را مورد بررسی قرار داد و عواملی که می توانند بر آن تاثیر بگذارند را مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه گوگل]با دو آزمایش، این پایان نامه، روند ریاضیات ریاضی دانش آموزان مدارس متوسطه و عوامل مؤثر بر آن را مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه گوگل]با دو آزمایش، این پایان نامه، روند ریاضیات ریاضی دانش آموزان مدارس متوسطه و عوامل مؤثر بر آن را مورد آزمایش قرار داد
10. Did you need a base(The geneva-based) campaign release( ed) this(its) land mine monitory report 2006("Landmine Monitor Report 2006") at the United Nations last week.
[ترجمه ترگمان]آیا شما به یک بنیاد مبارزه با ژنو (The)در سال ۲۰۰۶ (\"گزارش پایش مین زمینی\")در سازمان ملل در هفته گذشته نیاز دارید
[ترجمه گوگل]هفته گذشته در سازمان ملل متحد به یک پایگاه (ژنو) مبتنی بر کمپاین (گزارش) این گزارش خود درباره مانیتور مین های زمینی 2006 («گزارش مامورین مانندی 2006») نیاز داشتید
[ترجمه گوگل]هفته گذشته در سازمان ملل متحد به یک پایگاه (ژنو) مبتنی بر کمپاین (گزارش) این گزارش خود درباره مانیتور مین های زمینی 2006 («گزارش مامورین مانندی 2006») نیاز داشتید
11. The design of a real-time data acquisition and processing system that was used for the monitory of fuel filling op of an aircraft was introduced.
[ترجمه ترگمان]طراحی یک سیستم پردازش و پردازش داده واقعی که برای the of سوخت مورد استفاده قرار گرفت، معرفی شد
[ترجمه گوگل]طراحی یک سیستم زمانبندی و پردازش اطلاعات در زمان واقعی که برای نظارت بر پر کردن سوخت یک هواپیما استفاده شد، معرفی شد
[ترجمه گوگل]طراحی یک سیستم زمانبندی و پردازش اطلاعات در زمان واقعی که برای نظارت بر پر کردن سوخت یک هواپیما استفاده شد، معرفی شد
12. Conclusions PET/CT has great advantage and potential in detecting and diagnosing splenic secondary malignant lesion and monitory the therapy.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری PET \/ CT دارای مزیت و پتانسیل بالایی در تشخیص و تشخیص lesion بدخیم ثانویه و monitory درمان است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری PET / CT دارای مزیت و پتانسیل بالایی در تشخیص و تشخیص ضایعه بدخیم ثانویه ثانویه و نظارت درمانی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری PET / CT دارای مزیت و پتانسیل بالایی در تشخیص و تشخیص ضایعه بدخیم ثانویه ثانویه و نظارت درمانی است
13. For all kinds of investments, the total return including monitory and non-monitory should be in the equilibrium condition as being adjusted by the free market.
[ترجمه ترگمان]برای همه انواع سرمایه گذاری ها، بازگشت کلی از جمله monitory و non باید در شرایط تعادلی باشد که توسط بازار آزاد تنظیم می شود
[ترجمه گوگل]برای تمام انواع سرمایه گذاری ها، بازده کل، شامل نظارت و عدم نظارت، باید در شرایط تعادل باشد که توسط بازار آزاد تنظیم می شود
[ترجمه گوگل]برای تمام انواع سرمایه گذاری ها، بازده کل، شامل نظارت و عدم نظارت، باید در شرایط تعادل باشد که توسط بازار آزاد تنظیم می شود
14. Substation is an important link in transmission system and major monitory point in the grid.
[ترجمه ترگمان]substation یک پیوند مهم در سیستم انتقال و نقطه اصلی monitory در شبکه است
[ترجمه گوگل]زیرزمینی یک پیوند مهم در سیستم انتقال و نقطه اصلی مهمی در شبکه است
[ترجمه گوگل]زیرزمینی یک پیوند مهم در سیستم انتقال و نقطه اصلی مهمی در شبکه است
کلمات دیگر: