قیفی
funnelled
قیفی
انگلیسی به فارسی
قیفی
funneled، شکل قیفی داشتن، باریک شدن
انگلیسی به انگلیسی
• channeled, centralized; sent through a funnel
جملات نمونه
1. Police at the barriers funnelled the crowd into the arena.
[ترجمه ترگمان]پلیس به موانعی که مردم را به درون صحنه ارسال کرده است رو به رو شده است
[ترجمه گوگل]پلیس در موانع جمعیت را به عرصه تحویل داد
[ترجمه گوگل]پلیس در موانع جمعیت را به عرصه تحویل داد
2. Its Global Programme on AIDS funnelled money from donors to governments.
[ترجمه ترگمان]برنامه جهانی آن در زمینه ایدز از اهدا کنندگان به دولت ها ارسال شده است
[ترجمه گوگل]برنامه جهانی آن در زمینه ایدز، پول را از اهداکنندگان به دولت ها می گیرد
[ترجمه گوگل]برنامه جهانی آن در زمینه ایدز، پول را از اهداکنندگان به دولت ها می گیرد
3. The children funnelled along the corridor into the school hall.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از راهرو گذشتند و وارد سرسرای ورودی شدند
[ترجمه گوگل]کودکان در امتداد راهرو به سالن مدرسه حرکت کردند
[ترجمه گوگل]کودکان در امتداد راهرو به سالن مدرسه حرکت کردند
4. The crowd funnelled through the gate.
[ترجمه ترگمان]جمعیت از دروازه گذشتند
[ترجمه گوگل]جمعیت از طریق دروازه حرکت کرد
[ترجمه گوگل]جمعیت از طریق دروازه حرکت کرد
5. The water funnelled through the gorge and out onto the plain.
[ترجمه ترگمان]آب از دره سرازیر شد و به جلگه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]آب از طریق ییلاقی عبور کرد و به داخل دشت رفت
[ترجمه گوگل]آب از طریق ییلاقی عبور کرد و به داخل دشت رفت
6. Barricades funnelled the crowds towards the square.
[ترجمه ترگمان]سنگرهایی که جمعیت را به سمت میدان ارسال کرده بودند را ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]باریکا مردم را به سوی میدان می برد
[ترجمه گوگل]باریکا مردم را به سوی میدان می برد
7. High tides in the North Sea were funnelled down into the English Channel by a storm.
[ترجمه ترگمان]جزر و مده ای بالا در دریای شمال با یک طوفان به کانال انگلیس سرازیر شد
[ترجمه گوگل]جزر و مد های زیاد در دریای شمال توسط یک طوفان به کانال انگلیسی منتقل شد
[ترجمه گوگل]جزر و مد های زیاد در دریای شمال توسط یک طوفان به کانال انگلیسی منتقل شد
8. Some $10 million in aid was funnelled into the country through government agencies.
[ترجمه ترگمان]حدود ۱۰ میلیون دلار کمک از طریق آژانس های دولتی به کشور ارسال شده است
[ترجمه گوگل]حدود 10 میلیون دلار کمک در کشور از طریق سازمان های دولتی به کشور وارد شد
[ترجمه گوگل]حدود 10 میلیون دلار کمک در کشور از طریق سازمان های دولتی به کشور وارد شد
9. He funnelled his hands.
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد
[ترجمه گوگل]او دستانش را فریاد زد
[ترجمه گوگل]او دستانش را فریاد زد
10. Its aerodynamic shape means that wind is funnelled round its surface causing little movement to the structure.
[ترجمه ترگمان]شکل آیرودینامیک آن بدین معنی است که باد به اطراف سطح آن ارسال می شود و باعث حرکت کمی به ساختار می شود
[ترجمه گوگل]شکل آیرودینامیکی آن به این معنی است که باد در اطراف سطح آن حرکت می کند و باعث حرکت کمی به ساختار می شود
[ترجمه گوگل]شکل آیرودینامیکی آن به این معنی است که باد در اطراف سطح آن حرکت می کند و باعث حرکت کمی به ساختار می شود
11. The bluff is the end of a narrowing tongue of land which would have funnelled the herd to a point.
[ترجمه ترگمان]بلوف، انتهای یک زبان کوچک زمینی است که گله را به یک نقطه می رساند
[ترجمه گوگل]ریزش مو، پایان زبان تنگی زمین است که گله را به نقطه ای می رساند
[ترجمه گوگل]ریزش مو، پایان زبان تنگی زمین است که گله را به نقطه ای می رساند
12. As the director gave us a tour, searing winter winds funnelled through the hallway.
[ترجمه ترگمان]وقتی مدیر یک تور به ما داد، باده ای زمستانی زمستانی از راهرو رد شدند
[ترجمه گوگل]همانطور که مدیر ما تور را به ما داد، بادبان های زمستانی را از طریق راهرو عبور داد
[ترجمه گوگل]همانطور که مدیر ما تور را به ما داد، بادبان های زمستانی را از طریق راهرو عبور داد
کلمات دیگر: