کلمه جو
صفحه اصلی

furrowed


زمین یامزرعه شخم زده، شیار، خط گود، شیاردار کردن، شیار زدن، شخم زدن

انگلیسی به انگلیسی

• grooved, having furrows; wrinkled

جملات نمونه

1. tractors furrowed the land in parallel lines
تراکتورها شیارهای موازی در زمین ایجاد می کردند.

2. a face furrowed by old age
چهره ای که در اثر کهولت چروکیده شده بود

3. the forest was furrowed by the crashing airpalne
هواپیمای در حال سقوط،جنگل را شیار انداخته بود.

4. every time there was talk of her sick child, her brow would become furrowed
هرگاه صحبت از طفل بیمارش می شد جبین او چروکیده می شد.

5. His brow furrowed as he racked his brains over the question.
[ترجمه ترگمان]در حالی که مغزش را زیر سوال می برد ابروهایش درهم رفت
[ترجمه گوگل]او در حالی که ذهنش را بر روی این سوال سوار کرد، لرزید

6. He stared at the visitors beneath a furrowed brow.
[ترجمه ترگمان]با ابروهای درهم کشیده به مهمانان نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به بازدیدکنندگان زیر یک لکه خاردار نگاه کرد

7. His brow furrowed. 'I don't understand,' he said.
[ترجمه ترگمان]ابروهایش درهم رفت گفت: نمی فهمم
[ترجمه گوگل]جسد او سوراخ شده است 'من نمی فهمم،' او گفت

8. Midge's forehead furrowed as she saw that several were drinking.
[ترجمه ترگمان]وقتی دید که چند نفر در حال نوشیدن هستند، پیشانیش چین افتاده بود
[ترجمه گوگل]پیشانی ماید در حالی که می دید چندین نفر نوشیدند

9. Helen and Ralph furrowed their brows for a long time.
[ترجمه ترگمان]هلن و رالف برای مدتی طولانی ابروهایش را درهم کشیدند
[ترجمه گوگل]هلن و رالف برای مدت طولانی چشمهای خود را فرو ریختند

10. She worked in silence, her brow furrowed while Hari watched her, a contented smile on her face.
[ترجمه ترگمان]او در سکوت کار می کرد، پیشانیش در همان حال که هاری او را نگاه می کرد، لبخندی حاکی از رضایت بر چهره اش نقش بست
[ترجمه گوگل]او در سکوت مشغول به کار بود، و در حالی که هاری او را تماشا می کرد، لبخند دلسوزی روی صورتش بود

11. Edward was at a table, his face furrowed with concentration.
[ترجمه ترگمان]ادوارد سر میز نشسته بود، صورتش از تمرکز پر شده بود
[ترجمه گوگل]ادوارد در یک میز بود، چهره اش با تمرکز شد

12. Her face in close-up, anxious, shadowy, the brow furrowed.
[ترجمه ترگمان]صورت او در نزدیکی، مضطرب، سایه وار، پیشانیش چین افتاده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش در نزدیکی، مضطرب، سایه دار، لرزیدن صورت

13. Quin's brow furrowed in concentration.
[ترجمه ترگمان]پیشانی Quin در تمرکز به هم چین افتاده بود
[ترجمه گوگل]سوزش کین در غلظت

14. Hawthorn's brow furrowed with the effort of evading the weapon.
[ترجمه ترگمان]پیشانی Hawthorn با تلاش برای طفره رفتن از سلاح، درهم کشیده بود
[ترجمه گوگل]زالو زالزالک با تلاش برای از بین بردن این سلاح، از بین رفته است

پیشنهاد کاربران

( ابروها را ) در هم کشیدن


کلمات دیگر: