کلمه جو
صفحه اصلی

run away with


1- رفتن و با خود بردن، دزدیدن، 2- مهار نکردنی شدن، از کنترل خارج شدن

انگلیسی به فارسی

فرار کردن با کسی


دزدیدن و با خود بردن


فریب خوردن، گمراه شدن


غوطه‌ور ساختن


برجسته و ممتاز بودن


انگلیسی به انگلیسی

• escape with, flee with

مترادف و متضاد

Leave secretly with another person


Steal and get away with it


Be misled


Overwhelm, get the better of


Be superior or outstanding in something


جملات نمونه

1. Don't let your imagination run away with you .
[ترجمه زهرا] اجازه نده تخیلاتت از کنترلت خارج بشه
[ترجمه ترگمان]نذار قوه تخیل تو با تو فرار کنه
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید تخیل شما با شما فرار کند

2. You're letting your imagination run away with you.
[ترجمه ترگمان]تو اجازه دادی که تخیل تو با تو فرار کنه
[ترجمه گوگل]شما اجازه می دهید تخیل شما با شما فرار کند

3. I don't want you to run away with the impression that all I do is sign cheques all day.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم با این فکر که تمام روز چک هام را امضا می کنم، فرار کنی
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم شما را با این تصور که تمام کارهایی که من انجام می دهم، امتحان کنید، تمام روز است

4. Her imagination tends to run away with her.
[ترجمه ترگمان]خیال دارد با او فرار کند
[ترجمه گوگل]تخیل او تمایل دارد با او فرار کند

5. Don't run away with the idea that he is an honest man.
[ترجمه ترگمان]با این فکر که او مرد شریفی است فرار نکن
[ترجمه گوگل]با این فکر که او یک مرد صادق است، فرار نکنید

6. Powell let his libidinous imagination run away with him.
[ترجمه ترگمان]پاول اجازه داد تخیلات libidinous با او فرار کند
[ترجمه گوگل]پائول اجازه ندهید که تصورات پنهانی او با او فرار کند

7. These air conditioners run away with a lot of electricity.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه های تهویه هوا با انرژی زیادی فرار می کنند
[ترجمه گوگل]این تهویه مطبوع با برق فراوان فرار می کند

8. Don't let your temper run away with you.
[ترجمه ترگمان]نذار خلق و خوی تو با تو فرار کنه
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که خلق و خوی شما با شما فرار کند

9. His wife has run away with another man.
[ترجمه ترگمان]زنش با یه مرد دیگه فرار کرده
[ترجمه گوگل]همسرش با مرد دیگری فرار کرده است

10. Don't run away with the idea that this job is going to be easy.
[ترجمه ترگمان]با این ایده فرار نکنید که این کار آسان خواهد بود
[ترجمه گوگل]با این فکر که این کار آسان است آسان نیست

11. He tends to let his temper run away with him.
[ترجمه ترگمان] اون دوست داره با اون فرار کنه
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد اجازه دهد که خلق او با او فرار کند

12. Don't run away with the idea that you can call me up at any time of the day or night.
[ترجمه ترگمان]با این فکر که میتونی هر وقت شب یا شب بهم زنگ بزنی فرار نکن
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید با این ایده که شما می توانید هر زمان که خواستید روز یا شب را فرا بگیرید

13. Don't run away with the impression that he doesn't care.
[ترجمه ترگمان]با احساسی که براش مهم نیست فرار نکن
[ترجمه گوگل]با این تصور که او اهمیتی ندارد، فرار نکنید

14. I can't let my emotions run away with me.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم بگذارم احساساتم با من فرار کند
[ترجمه گوگل]نمی توانم احساساتم را با من بسازم

پیشنهاد کاربران

Run away with s. b یعنی فرار کردن.
Rus away with s. th یعنی از کنترل خارج شدن، مهارنشدنی. مثلا اگر درمورد ماشین این فعل استفاده بشه یعنی شما نمیتونی ماشین رو کنترل کنی.
اگر درمورد احساسات باشه، یعنی نمیتونی کنترلش کنی و مثل احمقها رفتار میکنی.
Don't let your imagination run away with you. یعنی اجازه نده تصوراتت از کنترلت خارج بشن و بهت غلبه کنن


کلمات دیگر: