کلمه جو
صفحه اصلی

funneled


قیف، دودکش، بادگیر، شکل قیفی داشتن، (مجازا) باریک شدن، (کالبدشناسی) عضو یا اندام قیفی شکل

انگلیسی به فارسی

funneled


انگلیسی به انگلیسی

• channeled, centralized; sent through a funnel

جملات نمونه

1. she funneled the milk into the bottle
او شیر را با قیف در بطری ریخت.

2. the aid was to be funneled to the contras
قرار بود کمک به ((کنترا))ها رسانده شود.

3. His office funneled millions of dollars in secret contributions to the re-election campaign.
[ترجمه ترگمان]دفتر او با مشارکت پنهانی به کمپین انتخابات مجدد، میلیون ها دلار به سر برد
[ترجمه گوگل]دفتر او میلیون ها دلار کمک های مخفی به کمپاین مجدد انتخابات کرده است

4. The crowed funneled through the gate.
[ترجمه ترگمان]از دروازه به درون دروازه نفوذ کردند
[ترجمه گوگل]مردمی که از طریق دروازه حرکت می کردند

5. He grabbed the putter from me and funneled all his temporary hatred for the game into effort and sank that twenty-footer.
[ترجمه ترگمان]او the را از من گرفت و تمام نفرت موقت او را به خاطر بازی به انجام رساند و در طول بیست و یکم غرق شد
[ترجمه گوگل]او از من دستگیر شد و تمام تنفر موقت خود را برای بازی به کار گرفت و آن بیست پایی را غرق کرد

6. Most of the dough is funneled into a trust fund for her grandchildren and great-grandchildren.
[ترجمه ترگمان]بیشتر خمیر به یک صندوق امانی برای نوه هایش و نوه های او تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]بسیاری از خمیر ها به صندوق اعتماد برای نوه ها و نوه های خود می رسند

7. The audit found that Hasler had funneled $ 64 000 to 35 business professors from 1993 to 199
[ترجمه ترگمان]این تحقیق نشان داد که Hasler از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹ میلیون دلار به ۳۵ استاد کسب وکار کمک کرده است
[ترجمه گوگل]حسابرسی حاکی از آن است که Hasler 64 تا 000 دلار به 35 استاد دانشگاه از سال 1993 تا 199 وارد کرده است

8. The agitated gas is then funneled through the actuating blaster module, where it is processed into an intense particle beam.
[ترجمه ترگمان]سپس گاز سراسیمه از طریق ماژول blaster که در آن به یک پرتوی ذره سخت پردازش می شود، هدایت می شود
[ترجمه گوگل]سپس گاز مخلوط شده از طریق ماژول بلستر عمل می کند، جایی که به یک پرتو ذرات شدید تبدیل می شود

9. The proceeds of the arms sales were then funneled to Contra fighters in Central America.
[ترجمه ترگمان]سپس درآمد حاصل از فروش اسلحه توسط مبارزان خود در آمریکای مرکزی انجام شد
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از فروش اسلحه پس از آن به جنگنده های Contra در آمریکای مرکزی هدایت شد

10. The discharge should be funneled through a Watts air gap fitting piped to a floor drain.
[ترجمه ترگمان]این تخلیه باید از طریق یک خلا هوایی وات جابجا شود که با لوله کشی به کف زمین متصل می شود
[ترجمه گوگل]تخلیه باید از طریق یک شکاف هوای واتس که به یک تخلیه آب متصل شده است، حرکت کند

11. Harem - like shapes have funneled through denim to create ballooned ankles and dropped - crotch designs on capri lengths.
[ترجمه ترگمان]اشکال Harem از طریق جین به وجود آمده اند تا مچ پای او را بگیرند و طراحی های دو ظرفیتی را در طول capri ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]شکل های هارم مانند از طریق جین ساخته شده اند تا مچ پا را از بین ببرند و طرح ها را در طول کاپری کاهش دهند

12. The large crowd funneled out of the gates after the football match.
[ترجمه ترگمان]پس از مسابقه فوتبال، جمعیت زیادی از دروازه بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]جمعیت بزرگی بعد از مسابقه فوتبال از دروازه خارج شد

13. They allegedly funneled fighters money and supplies to extremists all around the world.
[ترجمه ترگمان]آن ها این مبالغ را به همراه پول و تدارکات به افراط گرایان در سراسر دنیا هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند جنگجویان پول و لوازم را به افراط گرایان سراسر جهان می بردند

14. He funneled the oil into the bottle.
[ترجمه ترگمان] اون روغن رو توی بطری ریخت
[ترجمه گوگل]او روغن را در بطری ریخت


کلمات دیگر: