کلمه جو
صفحه اصلی

trial balloon


رجوع شود به: pilot baloon، سخن سنجشی

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: pilot baloon


(اظهار یا عمل و غیره برای آزمایش واکنش مردم یا افکار عمومی) عمل سنجشی، سخن سنجشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any tentative action, statement, policy, or program that is released to test public opinion before a final version is put into effect.

(2) تعریف: a weather balloon.

• balloon used in an experiment; hot-air balloon used for reconnaissance

مترادف و متضاد

test


Synonyms: ballon d'essai, barometer, feeler, fishing question, pilot balloon, test of public reaction, toe in the water


جملات نمونه

1. They floated the trial balloon of actually cutting Social Security.
[ترجمه ترگمان]آن ها بالن آزمایشی را در حالی که واقعا امنیت اجتماعی را قطع کرده بودند، شناور کردند
[ترجمه گوگل]آنها بالون آزمایشی را که در حقیقت برطرف کردن امنیت اجتماعی است، شناور کردند

2. Senator Lott is floating trial balloons to test public opinion on the bill.
[ترجمه ترگمان]\"سناتور لات\" بادکنک های آزمایشی معلق دارد تا نظر مردم را در مورد این لایحه مورد آزمایش قرار دهد
[ترجمه گوگل]Senator Lott بالن های محاکمه شناور برای تست عمومی در مورد لایحه است

3. Sounding out is also used, where trial balloon ideas are sent to the other side to test their reaction.
[ترجمه ترگمان]همچنین از نظر صوتی نیز استفاده می شود، که در آن ایده های بالون دادرسی به طرف دیگر فرستاده می شوند تا واکنش خود را آزمایش کنند
[ترجمه گوگل]از بین بردن نیز استفاده می شود، که در آن ایده های بالون های آزمایشی به طرف دیگر برای آزمایش واکنش آنها ارسال می شود

4. If the enemy tried to shoot that trial balloon, the men would not go up.
[ترجمه ترگمان]اگر دشمن سعی می کرد به بالون شلیک کند، مردان حاضر نمی شدند
[ترجمه گوگل]اگر دشمن سعی کرد که این بالون محاکمه را بپیچاند، مردان بالا نمی روند

5. It was widely interpreted as a trial balloon aimed at reversing the administration's policy.
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده ای به عنوان یک بالون آزمایشی با هدف معکوس کردن سیاست دولت تفسیر شد
[ترجمه گوگل]این به طور گسترده ای به عنوان یک بالون محاکمه ای بود که هدف آن تغییر سیاست دولت است

6. No sooner did it release its trial balloon on the Luxury Tax, than it met with a public backlash.
[ترجمه ترگمان]به محض این که بالن آزمایشی خود را در مالیات تجمل آزاد کرد، آن را با واکنش شدید مردم روبرو کرد
[ترجمه گوگل]دیر یا زود، آن را در مورد مالیات بر ارزش افزوده لوایح آزمایشی خود منتشر کرد، تا اینکه با واکنش عمومی مواجه شد

7. It seems that NASA is already floating a trial balloon insinuating that the Chile quake was so large that it will, by itself, begin a wave of larger and more frequent quakes.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ناسا در حال حاضر یک بالون آزمایشی را شناور کرده است و می گوید که زلزله شیلی آنقدر بزرگ بوده است که به خودی خود، موجی از زلزله های بزرگ تر و مکرر را آغاز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ناسا در حال حاضر یک بالون آزمایش را شناور می کند که نشان می دهد زلزله شیلی بسیار بزرگ است و به زودی یک موج از زلزله های بزرگتر و مکرر را آغاز خواهد کرد

8. The trial balloon was not to his advantage.
[ترجمه ترگمان]بالن آزمایشی به نفع او نبود
[ترجمه گوگل]بالون محاکمه به نفع او نبود

9. A good cabinet officer will take a policy proposal, put a trial balloon out.
[ترجمه ترگمان]یک افسر خوب کابینه یک پیشنهاد سیاسی خواهد گرفت و یک بالون را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]یک افسر کابینه خوبی یک پیشنهاد سیاسی ارائه می دهد، یک بالون محاکمه ای بیرون می زند

10. It was Mr Florio, elected in 198 who floated himself as a trial balloon for Clintonomics.
[ترجمه ترگمان]این آقای Florio بود که در ۱۹۸ نفر که خود را به عنوان یک بالون آزمایشی برای Clintonomics انتخاب کرد، انتخاب شد
[ترجمه گوگل]آقای Florio، در سال 1982 انتخاب شد که خود را به عنوان یک بالون محاکمه برای Clintonomics شناخته شد

11. I ought to stress that this was only a trial balloon.
[ترجمه ترگمان]باید تاکید کنم که این فقط یک بالون است
[ترجمه گوگل]من باید تاکید کنم که این فقط یک بالون محاکمه بود

12. It could be simply a defensive move, but some thought it could be a trial balloon for something more intimate.
[ترجمه ترگمان]فقط یک حرکت تدافعی بود، اما بعضی از آن ها فکر می کردند که این یک بالون است برای چیزی بیشتر
[ترجمه گوگل]این می تواند به سادگی یک حرکت دفاعی باشد، اما برخی فکر می کردند که می تواند یک بالون محاکمه باشد برای چیزی صمیمی تر

13. Even as RenRen is using this IPO to float its shares into the U. S. market, Wall Street seems to be using it to float a trial balloon.
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی RenRen از این IPO ها برای شناور کردن سهام خود به ایالات متحده استفاده می کند اس بازار وال استریت به نظر می رسد که از آن برای معلق کردن یک بالون آزمایشی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]حتی اگر RenRen از این IPO برای سهام خود در بازار U S استفاده کند، به نظر میرسد وال استریت از آن برای استفاده از یک بالون آزمایش استفاده کند

14. Thus, General Stanley McChrystal's request for up to 4 000 more troops in Afghanistan was leaked to Bob Woodward, allowing White House officials to float a trial balloon.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، درخواست ژنرال استنلی مک کریستال برای رسیدن به ۴،۰۰۰ سرباز دیگر در افغانستان به باب وودوارد فاش شد و به مقامات کاخ سفید اجازه داد تا یک بالون آزمایشی را معلق کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین درخواست ژنرال استنلی مک کریستال برای تهیه 4000 نیروی بیشتر در افغانستان به باب وودوارد واکنش نشان داد و به مقامات کاخ سفید اجازه داد تا یک بالون دادگاه را بفروشند


کلمات دیگر: