بخاردادن، دود دادن، ضد عفونی کردن
fumigated
بخاردادن، دود دادن، ضد عفونی کردن
انگلیسی به فارسی
fumigated، ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
انگلیسی به انگلیسی
• exposed to smoke or steam for the purpose of disinfecting or exterminating pests
جملات نمونه
1. after the appearance of typhus, the whole house was fumigated
پس از پیدایش بیماری تیفوس همه ی خانه را با گاز دود گندزدایی کردند.
کلمات دیگر: