کلمه جو
صفحه اصلی

trendsetter


(شخص یا مجله و غیره) رواج دهنده، باب کننده، بدعت گذار، پیشگام

انگلیسی به فارسی

(شخص یا مجله و غیره) رواج دهنده، باب کننده، بدعت گذار، پیشگام


انگلیسی به انگلیسی

• one who sets trends, one who determines fads (of behavior, dress, manners, etc.)
a trend-setter is a person or institution that starts a new fashion or trend.

جملات نمونه

1. These trendsetters have a critical social role to play.
[ترجمه فرزاد] این بدعت گذاران نقش اجتماعی منتقدانه ای را ایفا می کنند
[ترجمه ترگمان]این trendsetters نقش اجتماعی مهمی در بازی دارند
[ترجمه گوگل]این مؤسسین رویکرد نقش اجتماعی حیاتی دارند

2. And trendsetters will almost certainly be talking about this week's Uconcert and the latest single from local band, Therapy.
[ترجمه ترگمان]و trendsetters مطمئنا در مورد this و آخرین تک آهنگ از گروه محلی، درمان صحبت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]و منتقدان روند تقریبا قطعا در مورد Uconcert این هفته و آخرین تک آهنگ از گروه محلی Therapy صحبت می کنند

3. But remember, she's a trendsetter.
[ترجمه ترگمان]اما یادت باشه، اون یک trendsetter
[ترجمه گوگل]اما به یاد داشته باشید، او یک پیشگام روند است

4. DPRK leader Kim Jong-Il has become a fashion trendsetter thanks to his trademark suits, according to the country's newspaper Rodong Sinmun.
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش روزنامه country Sinmun، کیم جونگ ایل، رهبر این کشور، به دلیل کت و شلوار تجاری خود به یک لباس مد تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]طبق روزنامه Rodong Sinmun، کیم جونگ ایل، رهبر حزب دموکراتیک خلق کره جنوبی، به لطف لباس های علامت تجاری خود، به عنوان مد افتاده است

5. Being a trendsetter. From fashion to electronics, being on the leading edge is both expensive and unnecessary.
[ترجمه ترگمان]a بودن از مد تا الکترونیک، بودن در لبه پیشرو هم گران و هم غیر ضروری است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نوآور از مد به الکترونیک، بودن در لبه اول، گران و غیر ضروری است

6. He was a visionary trendsetter who seemed to know our own computing needs before we did.
[ترجمه ترگمان]او یک trendsetter بود که به نظر می رسید قبل از این که ما computing را بشناسد، به ما احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]او پیشگام روند روحانی بود که به نظر می رسید قبل از اینکه ما نیازهای محاسباتی خود را می دانستیم

7. Between 1960 and 2000, the appearance of the word "trendsetter" increased in books nearly 500 percent, according to Google.
[ترجمه ترگمان]به گفته گوگل، بین ساله ای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰، ظهور واژه \"trendsetter\" در کتاب ها نزدیک به ۵۰۰ درصد افزایش یافت
[ترجمه گوگل]به گفته گوگل، بین سال های 1960 و 2000، ظاهر کلمه 'trendsett' در کتاب ها تقریبا 500 درصد افزایش یافته است

8. Thomas' Ann Marie was a true '60 trendsetter, taking New York by storm with a stylish 'do, a closet full of mod a la mode and don't forget those eyelashes!
[ترجمه ترگمان]توماس آن ماری ۶۰ ساله واقعی بود، نیویورک را با طوفانی با یک کار شیک، یک کمد پر از مد la مد و آن مژه هایش را فراموش نکن!
[ترجمه گوگل]توماس ان ماری یک معتبر پیشرو در 60 ساله بود که نیویورک را با طوفان با شیوه ای شیک، گنجه پر از مد و حالت لا یاری می گرفت و این مژه ها را فراموش نکنید!

9. Want to try the gastronomic trendsetter of the season?
[ترجمه ترگمان]می خواهید the trendsetter فصل را امتحان کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید سعی کنید که یک متخصص تغذیه سالخورده فصل باشد؟

10. Like the trendsetter that he is, Kevin Pietersen has turned reintegration into a fashion.
[ترجمه ترگمان]مانند the که او وجود دارد، کوین پیترسن به یک مد تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]کوین پیترسن، همانند مددکاری که او است، تبدیل به ادغام مجدد شده است

11. President Bush, filmmaker Michael Moore and lifestyle trendsetter Martha Stewart are among the world's most influential people on Time magazine's second annual "Time 100" list published on Sunday.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور \"بوش\"، مایکل مور و سبک زندگی \"مارتا مارتا استیوارت\" در میان تاثیرگذارترین افراد در فهرست دوم \"تایم ۱۰۰\" مجله تایم منتشر شده در روز یکشنبه می باشند
[ترجمه گوگل]پرزیدنت بوش، فیلمساز مایکل مور و مارتا استوارت، مدرس شیوه زندگی، از جمله افراد تاثیر گذار جهان در فهرست دومین سالانه 'Time 100' مجله تایم هستند که روز یکشنبه منتشر شده است

12. She's a true trendsetter to whom stylists and editors look for direction.
[ترجمه ترگمان]او یک trendsetter واقعی است که سبک شناسان و ویراستاران در آن ها به دنبال مسیر می گردند
[ترجمه گوگل]او یک پیشگام تاریخی است که سبک نویسها و سردبیران به دنبال آن هستند

13. They are not only the world's biggest fast-food chain, but also the industry's trendsetter.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها بزرگ ترین زنجیره فست فود جهان هستند، بلکه the صنعت نیز هستند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها بزرگترین زنجیره غذایی فست فود جهان هستند، بلکه پیشگام روند صنعت نیز هستند

14. It's all about the tech, says Cherie Kerr, a public relations expert. "Whomever is the most hip in terms of social media will become the trendsetter among the royals, " she predicts.
[ترجمه ترگمان]Cherie کر، کارشناس روابط عمومی، می گوید: \" همه چیز در مورد تکنولوژی است، و هر کسی که بیشتر از لحاظ رسانه اجتماعی است، تبدیل به trendsetter در میان افراد سلطنتی خواهد شد \"
[ترجمه گوگل]چری کر، یک متخصص روابط عمومی می گوید: همه چیز در مورد تکنولوژی است او پیش بینی می کند: 'هر کس که از نظر رسانه های اجتماعی بیشترین امتیاز را در میان سلطنتی داشته باشد، تبدیل به یک رویکرد مدرن خواهد شد '

پیشنهاد کاربران

پیشگام

جریان یاز

روندساز

رواج دهنده مد و غیره


کلمات دیگر: