کلمه جو
صفحه اصلی

monomania


(شیفتگی یا وسواس جنون آمیز نسبت به یک چیز یا کار) تک شیدایی، وسواس متمرکز، تک سگالی

انگلیسی به فارسی

(شیفتگی یا وسواس جنون آمیز نسبت به یک چیز یا کار) تک شیدایی، وسواس متمرکز، تک سگالی


مونمانیا


انگلیسی به انگلیسی

• obsession with one thing

جملات نمونه

1. Such monomania has been useful to warriors since long before the silicon age.
[ترجمه ترگمان]این نوع جنون از مدت ها قبل از سن سیلیکون برای جنگجویان مفید بوده است
[ترجمه گوگل]چنین موننیا از مدتها قبل از سن سیلیکون برای رزمندگان مفید بوده است

2. Thus, finally, Ahab recognizes the monomania of his pursuit, but can do nothing about it.
[ترجمه ترگمان]از این رو اهب از این گونه جنون شکار خود آگاه است، اما نمی تواند کاری در این باره انجام دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین، در نهایت، آخب مونمانیا از تعقیب او را میپذیرد، اما در مورد آن نمیتواند کاری انجام دهد

3. The Keynesian fantasy is really a monomania because ultimately it is a fixation on a single panacea — more government spending.
[ترجمه ترگمان]فانتزی Keynesian واقعا یک نوع جنون است، چرا که در نهایت این یک تثبیت بر روی یک panacea است - هزینه های دولتی بیشتر
[ترجمه گوگل]فانتزی کینزی واقعا مونمانیا است، زیرا در نهایت این یک فاجعه برای یک پانزدهایی است که بیشتر هزینه های دولت است

4. The monomania reminiscent of Captain Ahab in Moby Dick is present in Mark Zuckerberg; the same intensity that yields successful entrepreneurs.
[ترجمه ترگمان]The که یادآور ناخدا اهب در موبی دیک است در مارک Zuckerberg دیده می شود؛ همان شدت که کارآفرینان موفقی را به دست می دهد
[ترجمه گوگل]یادآور خاطرات کوهنورد آخب در موبی دیک در مارک زوکربرگ حضور دارد؛ همان شدت که کارآفرینان موفق را به ارمغان می آورد

5. Monomania is a prerequisite of success.
[ترجمه ترگمان]monomania پیش نیاز موفقیت است
[ترجمه گوگل]مونمانیا پیش شرط موفقیت است

6. This monomania, if I must so term it, consisted in a morbid irritability of those properties of the mind in metaphysical science termed the attentive.
[ترجمه ترگمان]این یکه خلی که من در این مدت باید آن را در نظر گرفت، در زودرنجی بیمارگونه ای به این خصوصیات ذهن در علوم مابعدالطبیعه مربوط می شد که به آن توجه می کردند
[ترجمه گوگل]این مونمانیا، اگر من تا آن زمان باید آن را اصلاح کنم، متشکل از تحریک پذیری مضر از این خواص ذهن در علم متافیزیکی معروف توجه شد

7. He might have had a monomania on the subject of his departed idol; but on every other point his wits were as sound as mine.
[ترجمه ترگمان]شاید در مورد بت از دست رفته اش گرفتار یک نوع دیوانگی شده باشد، اما در هر جهت عقل و درایت او مثل من بود
[ترجمه گوگل]او ممکن است در مورد بت خود را ترک کرده است؛ اما در هر نقطه دیگر، عقل خود را به عنوان صدا به عنوان من بود

8. "In his prime, Gates combined the monomania of the compulsive software programmer with the competitiveness of Attila the Hun, " said Nicholas Carr, author of Does IT Matter and The Big Switch.
[ترجمه ترگمان]نیکولاس Carr، نویسنده کتاب \"ماده فن آوری اطلاعات و سوییچ بزرگ\" گفت: \"در ابتدا، گیتس تخصص برنامه نویس نرم افزار وسواسی را با رقابت آتیلا\" هون \" ترکیب کرد
[ترجمه گوگل]'نیکلاس کار، نویسنده ای از فناوری فناوری اطلاعات و سوئیچ بزرگ گفت:' در اولین نخستین گیتس، مونمانیا برنامه نویس نرم افزاری را با رقابت Attila Hun ترکیب کرد

9. The western world was indeed black with homicidal monomania.
[ترجمه ترگمان]دنیای غربی در واقع از جنون آدم کشی سیاه بود
[ترجمه گوگل]دنیای غرب در واقع سیاه و سفید با مونمانیا قتل بود

10. Can I explain to her that I am fully in sympathy with their monomania?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانم به او توضیح بدهم که من نسبت به آن ها احساس همدردی می کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به او توضیح دهم که من کاملا با همدردی با مونمانیا خودم موافقم؟

11. She has an obsession with the drug that verges on monomania.
[ترجمه ترگمان]اون یه وسواس با موادی که من رو گم کردم
[ترجمه گوگل]او دچار وسواس در مصرف دارو می شود که بر مونمانیا غلبه می کند

12. But if they avoid all contact with others for too long a period, they fall into fresh danger of monomania, hallucination, or illusory progress.
[ترجمه ترگمان]اما اگر آن ها از تمام تماس ها با دیگران برای مدت طولانی اجتناب کنند، در معرض خطر تازه ای از جنون، توهم، یا پیشرفت غیرواقعی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]اما اگر آنها بیش از حد طولانی مدت از تماس با دیگران جلوگیری کنند، آنها به خطر تازه ای از مونومایا، توهم، یا پیشرفت خیالی می افتند

13. "It is the sort of malady which we call monomania," said the doctor.
[ترجمه ترگمان]دکتر گفت: \" این یک نوع بیماری است که ما آن را یک نوع بیماری می نامیم \"
[ترجمه گوگل]دکتر گفت: 'این نوع بدی است که ما مونمانیا می نامیم '

14. He looks at a common event with a vision that is diseased, and he distorts it into a gloomy horror engendered of his own monomania .
[ترجمه ترگمان]او به یک حادثه مشترک با یک تصویر که بیمار است نگاه می کند و آن را به صورت وحشت غم انگیزی که ناشی از جنون خودش است، به عمل آورد
[ترجمه گوگل]او به یک رویداد مشترک با چشم انداز بیمار نگاه می کند و او را به یک وحشت وحشت ناخوشایند از مونمانیا خود منحرف می کند


کلمات دیگر: