کلمه جو
صفحه اصلی

infusing

انگلیسی به فارسی

تزریق، بر انگیختن، ریختن، دم کردن، القاء کردن، پاشیدن


پیشنهاد کاربران

برانگیختن
ریختن
القا کردن
fill, pervade
her work is infused


کلمات دیگر: