کلمه جو
صفحه اصلی

cushioned


متکا، نازبالش، کوسن، مخده، زیرسازی، وسیله ای که شبیه تشک باشد، با کوسن وبالش نرم مزین کردن، لایه گذاشتن، چنبره

انگلیسی به فارسی

کوسن، لایه گذاشتن، با کوسن و بالش نرم مزین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• softened by the addition of cushions or padding; well-off

جملات نمونه

1. the nurse cushioned his injured shoulder
پرستار زیر شانه ی مصدوم او بالش قرار داد.

2. the flower bushes cushioned her fall, otherwise she would have been dead
بته های گل از شدت سقوط او کاستند و الا مرده بود.

3. She cushioned her head against his shoulder.
[ترجمه ترگمان]سرش را به شانه او تکیه داد
[ترجمه گوگل]او سرش را در برابر شانه اش قرار داد

4. The seats are cushioned.
[ترجمه ترگمان]صندلی های راحتی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]صندلی ها کمکی می کنند

5. Parents today often feel their children should be cushioned from the outside world.
[ترجمه ضحی] والدین امروزه اغلب احساس می کنند که فرزندان باید از دنیای بیرون ( جامعه ) محافظت شوند
[ترجمه ترگمان]والدین امروزه اغلب احساس می کنند که فرزندان آن ها باید از دنیای بیرون نرم شوند
[ترجمه گوگل]والدین امروز اغلب احساس می کنند فرزندانشان باید از دنیای بیرونی تضعیف شوند

6. His landing was cushioned by the fresh snow that had fallen.
[ترجمه ترگمان]فرود آمدن او از برف تازه، نرم شده بود
[ترجمه گوگل]فرود آن با برف تازه ای که افتاده بود کم شده بود

7. My fall was cushioned by the deep snow.
[ترجمه ترگمان]سقوط من از برف عمیق نرم شده بود
[ترجمه گوگل]سقوط من برف عمیق بود

8. No studious Unitarian cushioned in a Boston study had a chance of winning the West against such a spirit.
[ترجمه ترگمان]هیچ Unitarian از پیروان اونیتاریانیسم در یک مطالعه بوستون شانس برنده شدن غرب علیه چنین روحیه ای را نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ یک از دانشجویان تحصیلکرده در یک مطالعه بوستون، توانستند در برابر چنین روحی غرب را برنده شوند

9. The ultimate smoothie, cushioned by extraordinary talent and wealth.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن با استعداد و ثروت فوق العاده آن، آب روان شد
[ترجمه گوگل]شیرینی نهایی، با استعداد و ثروت خارق العاده است

10. Cushioned benches sketched the full length on either side.
[ترجمه ترگمان]نیمکت ها روی دو طرف کشیده شدند
[ترجمه گوگل]نیمکت های باله دار، طول کامل را در هر دو طرف نشان می دهد

11. In other words, they could no longer be cushioned from reality, or protected from the need to compete and win.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، آن ها دیگر نمی توانستند از واقعیت نرم شوند، یا از نیاز به رقابت و برد حمایت کنند
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، آنها دیگر نمیتوانند از واقعیت کمرنگ شوند یا از نیاز به رقابت و برنده شدن محافظت شوند

12. Each part was cushioned by synovial fluid.
[ترجمه ترگمان]هر قسمت توسط سیال synovial ساخته شد
[ترجمه گوگل]هر بخشی توسط مایع سینوویال بطرف قرار گرفت

13. With his credit card statements no longer cushioned by company expenses, John found himself sinking fast in financial quicksand.
[ترجمه ترگمان]جان در حالی که اظهارات کارت اعتباری او دیگر توسط هزینه های شرکت نرم نشده بود، خود را در حال غرق شدن در ریگ روان اقتصادی یافت
[ترجمه گوگل]جان اظهار داشت که اظهارات خود راجع به کارت اعتباری دیگر توسط هزینه های شرکت کاهش نمی یابد

14. Carrie eased her position in the cushioned chair and stretched again.
[ترجمه ترگمان]کری موقعیت او را در صندلی راحتی رها کرد و دوباره کش و قوسی به بدنش داد
[ترجمه گوگل]کری موقعیتش را در صندلی کمربند کم کرد و دوباره کشیده شد

15. The seats were cushioned and quilted, the windows glazed with fragments of stained glass.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها با quilted و quilted پوشانده شده و پنجره های آن با تکه های شیشه منقوش بسته شده بود
[ترجمه گوگل]صندلی های بالکن و بالش صندوقی، شیشه ای با شیشه های رنگ آمیزی شیشه ای روشن شد

پیشنهاد کاربران

بالشتکی


کلمات دیگر: