کلمه جو
صفحه اصلی

monarchical


وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی، سلطنتی

انگلیسی به فارسی

پادشاهی، سلطنتی


سلطنتی


انگلیسی به انگلیسی

• characteristic of a monarch or a monarchy
monarchical means relating to a monarch or monarchs.

جملات نمونه

1. The newspaper, El Tiempo, supported the monarchical proposal without subterfuge.
[ترجمه ترگمان]روزنامه، آل Tiempo، بدون طفره رفتن از پیشنهاد پادشاهی حمایت کرد
[ترجمه گوگل]روزنامه ال تامپو، بدون تردید از پیشنهاد پادشاهی حمایت کرد

2. It's structured on monarchical and imperial ideas of politics.
[ترجمه ترگمان]این کار بر پایه عقاید پادشاهی و سلطنتی سیاست شکل گرفته است
[ترجمه گوگل]این بر اساس ایده های سیاسی و سلطنت طلبی شکل گرفته است

3. The monarchical period established an essential background for the writing prophets of the Bible.
[ترجمه ترگمان]دوره پادشاهی زمینه اساسی برای نوشتن پیامبران کتاب مقدس به وجود آورد
[ترجمه گوگل]دوره سلطنتی یک زمینه ضروری را برای انبیای کتاب مقدس کتاب مقدس ایجاد کرد

4. Elmer Roberts, Monarchical Socialism in Germany (New York: C. Scribner's Sons, 1
[ترجمه ترگمان]المر Roberts، monarchical سوسیالیسم در آلمان (نیویورک: سی پسران Scribner، ۱
[ترجمه گوگل]المر رابرتس، سوسیالیسم سلطنتی در آلمان (نیویورک: پسران C Scribner، 1

5. In ancient China, monarchical power transfer was directly related to the late monarch's obsequies.
[ترجمه ترگمان]در چین باستان، انتقال قدرت پادشاهی مستقیما به آیین تشییع جنازه مرحوم مرتبط بود
[ترجمه گوگل]در چین باستان، انتقال قدرت سلطنتی به طور مستقیم به تسخیر پادشاه اواخر مربوط بود

6. Feudal and monarchical maladies no longer run in our blood.
[ترجمه ترگمان]امراض Feudal و monarchical، دیگر از خون ما فرار نمی کنند
[ترجمه گوگل]بیماری های فئودال و سلطنتی دیگر در خون ما نیست

7. Do you think that the monarchical ingredients which are more prevalent in other governments, have purged them from all foul stains?Their histories assert the contrary.
[ترجمه ترگمان]آیا شما فکر می کنید که مواد اولیه سلطنتی که در دولت های دیگر رایج هستند آن ها را از همه لکه های پلیدی پاک سازی کرده اند؟ تاریخ های آن ها خلاف این را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید که مواد سلطنتی که بیشتر در دولت های دیگر شایع هستند، آنها را از همه لکه های ناپاک پاک کرده است؟

8. Liberalism is regarded as against the autocratically monarchical power in its early appearance in which Spinoza, Locke are the early representatives of that thought.
[ترجمه ترگمان]لیبرالیسم نسبت به قدرت پادشاهی autocratically در نخستین حضورش در آن، که اسپینوزا، لاک اولین نمایندگان آن اندیشه هستند، در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]لیبرالیسم در برابر ظهور ظاهری خود در برابر قدرت سلطنتی خود سلطنتی در نظر گرفته می شود که اسپینوزا و لاک نمایندگان اولیه آن اندیشه هستند

9. The monarchical forces cannot rule this Empire alone, but must constantly work together with the various global aristocracies .
[ترجمه ترگمان]نیروهای سلطنتی نمی توانند این امپراطوری را به تنهایی اداره کنند، بلکه باید پیوسته با اشراف مختلف جهانی هم کار کنند
[ترجمه گوگل]نیروهای سلطنتی نمیتوانند به تنهایی این امپراطوری را اداره کنند اما باید همواره با اشراف مختلف جهان همکاری کنند

10. Do you think that the monarchical ingredients which are more prevalent in other governments, have purged them from all foul stains?
[ترجمه ترگمان]آیا شما فکر می کنید که مواد اولیه سلطنتی که در دولت های دیگر رایج هستند آن ها را از همه لکه های پلیدی پاک سازی کرده اند؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید که مواد سلطنتی که بیشتر در دولت های دیگر شایع هستند، آنها را از همه لکه های ناپاک پاک کرده است؟

11. As an instrument of monarchical power centralization, it also displayed the drawbacks inherent in the monarchical system.
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان ابزاری برای تمرکز قدرت پادشاهی، معایبی که در نظام پادشاهی وجود دارد را نیز به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]به عنوان ابزار قدرت مرکزی سلطنتی، آن را نیز نشان داد اشکالات ذاتی سیستم سلطنتی

12. Thus, as of monarchical and religious right confluence of the organization to establish an effective mechanism.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به عنوان نقطه عطف اصلی و مذهبی سازمان برای ایجاد یک مکانیزم موثر
[ترجمه گوگل]بنابراین، به عنوان از ادغام سلطنتی و مذهب مناسب سازمان برای ایجاد یک مکانیزم موثر

13. The capital as the domination center of monarchical power not only symbolized monarchical power but also embodied its political civilization.
[ترجمه ترگمان]پایتخت به عنوان مرکز سلطه قدرت پادشاهی نه تنها نماد قدرت پادشاهی بود بلکه نماد تمدن سیاسی آن نیز بود
[ترجمه گوگل]پایتخت به عنوان مرکز سلطه قدرت سلطنتی نه تنها قدرت سلطنتی را نمادین بلکه تمدن سیاسی خود را نیز به تصویر کشید

14. As late as 1915 Masaryk could only envisage a monarchical future for a Bohemian state.
[ترجمه ترگمان]تا اواخر سال ۱۹۱۵، Masaryk تنها می توانست یک آینده سلطنتی را برای دولت بوهم پیش بینی کند
[ترجمه گوگل]در اواخر سال 1915، ماساریک تنها می توانست یک آینده سلطنتی را برای یک کشور بوهمی معرفی کند

15. The idea of the Rechtsstaat was a weapon against the monarchical and aristocratic order.
[ترجمه ترگمان]ایده the سلاحی علیه پادشاهی و نظم اشرافی بود
[ترجمه گوگل]ایده Rechtsstaat سلاح علیه نظم سلطنتی و اشرافی بود


کلمات دیگر: