کلمه جو
صفحه اصلی

monarchist


هواه خواه سلطنت، مستقل

انگلیسی به فارسی

هواخواه سلطنت


انگلیسی به انگلیسی

• advocate of monarchism, believer in monarchical rule
a monarchist is a person who believes that their country should have a monarch.

جملات نمونه

1. She is is a confessed monarchist.
[ترجمه ترگمان]او یک سلطنت طلب اعتراف شده است
[ترجمه گوگل]او یک پادشاهی است که اعتراف کرده است

2. By the beginning of 1941 it was the monarchist lobby which seemed most in need of this reminder.
[ترجمه ترگمان]در آغاز سال ۱۹۴۱ این سالن monarchist بود که بیش از همه به این تذکر نیاز داشتند
[ترجمه گوگل]در آغاز سال 1941 لابی پادشاهی بود که بیشتر به این یادآوری نیاز داشت

3. But the old monarchist argument that the monarchy can be separated from the royal family no longer holds.
[ترجمه ترگمان]اما این استدلال پادشاهی کهن مبنی بر اینکه سلطنت می تواند از خانواده سلطنتی جدا شود، دیگر نگهداری نمی شود
[ترجمه گوگل]اما استدلال قدیمی پادشاهی که سلطنت را می توان از خانواده سلطنتی جدا کرد، دیگر حفظ نمی شود

4. She is a professed monarchist.
[ترجمه ترگمان]او یک سلطنت طلب است
[ترجمه گوگل]او سلطنت طلبکار است

5. As a devoted monarchist, Hobbes feared persecution if he stayed in an England run by Parliamentarians.
[ترجمه ترگمان]هابز، به عنوان یک سلطنت طلب وفادار، در صورتی که در انگلستان ماند از آزار و اذیت می ترسید
[ترجمه گوگل]هابز به عنوان یک سلطنت طلبی، در صورت ادامه تحصیل در انگلیس که توسط مجلس نمایندگان به سر می برد، از آزار و اذیت ترسید

6. A monarchist opposition group reportedly claimed responsibility for the assassination, accusing the professor of being involved in Iran's nuclear program.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که یک گروه مخالف سلطنت طلب مسئولیت این ترور را بر عهده گرفته است و این استاد را متهم به دخالت در برنامه هسته ای ایران کرده است
[ترجمه گوگل]گزارش داد که یک گروه مخالف سلطنت طلب مسئولیت این ترور را متهم کرده است و به استاد مشارکت در برنامه هسته ای ایران متهم شده است

7. What also amazed me is that the Monarchist Bahrain and Saudi Arabia, where there are also riots, are also Americans' closest friends.
[ترجمه ترگمان]چیزی که مرا شگفت زده کرد این است که monarchist بحرین و عربستان سعودی که در آن شورش هایی نیز رخ داده است، نزدیک ترین دوستان آمریکایی نیز هستند
[ترجمه گوگل]آنچه که من را نیز شگفت زده کرد این است که بحارین سلطنت طلبان و عربستان سعودی، جایی که شورش ها نیز وجود دارد، نیز نزدیک ترین دوستان آمریکایی هستند

8. Indeed, the monarchist army chief, General Rookmangud Katwal, this week struck a jarring note.
[ترجمه ترگمان]در واقع، رئیس ارتش سلطنتی، ژنرال Rookmangud Katwal، این هفته به یک یادداشت تکان دهنده برخورد کرد
[ترجمه گوگل]در واقع، فرمانده سلطنت سلطنتی، ژنرال Rookmangud Katwal، در این هفته به یک یادداشت جادویی تبدیل شده است

9. "It's a pretty bare bones operation," said Monarchist League of Canada Chairman John Aimers. " It's a very modest and appropriate expenditure. "
[ترجمه ترگمان]جان Aimers، رئیس اتحادیه monarchist کانادا، گفت: \" این یک عملیات سختگیرانه برای استخوان است این یک هزینه بسیار ساده و مناسب است \"
[ترجمه گوگل]John Aimers، رئیس اتحادیه جانبازان کانادا، گفت: 'این عملیات استخوانی بسیار شکننده است ' 'این یک هزینه بسیار متوسط ​​و مناسب است '

10. "It's a pretty bare bones operation, " said Monarchist League of Canada Chairman John Aimers.
[ترجمه ترگمان]جان Aimers، رئیس اتحادیه monarchist کانادا، گفت: \" این یک عملیات سختگیرانه برای استخوان است \"
[ترجمه گوگل]John Aimers، رئیس اتحادیه جانبازان کانادا، گفت: 'این عملیات استخوانی بسیار شکننده است '

11. She is a confessed monarchist.
[ترجمه ترگمان]او یک سلطنت طلب اعتراف کرده است
[ترجمه گوگل]او پادشاهی اعتراف شده است

12. She joined this congregation in 1650 and became a Fifth Monarchist in 165
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۶۵۰ به این جماعت ملحق شد
[ترجمه گوگل]او این جماعت در 1650 در 165 پیوست و تبدیل به یک سلطنت طلب پنجم

13. Much of our political life is founded upon assumptions grounded in our monarchist heritage.
[ترجمه ترگمان]بخش عمده ای از زندگی سیاسی ما براساس فرضیاتی پایه ریزی شده است که ریشه در میراث سلطنتی ما دارد
[ترجمه گوگل]بسیاری از زندگی سیاسی ما بر اساس مفروضاتی است که در میراث پادشاهی ما وجود دارد

14. In 1791 the experiment of Constitutional monarchy in France was brought to an abrupt end by the action of the King and Queen, working in concert with their aristocratic and monarchist friends abroad.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۹۱، تجربه سلطنت مشروطه در فرانسه با اقدام پادشاه و ملکه به پایان رسید، که در کنسرت با دوستان اشرافی و سلطنت طلب در خارج از کشور کار می کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1791، آزمایش پادشاهی مشروطه در فرانسه به وسیله اقدام پادشاه و ملکه، با همکاری دوستان اشراف و سلطنتی خود در خارج از کشور، به پایان ناگهانی تبدیل شد

پیشنهاد کاربران

سلطنت طلب

monarchist ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: سلطنت طلب
تعریف: فرد معتقد به نظام پادشاهی یا طرفدار آن


کلمات دیگر: