• erase; wear out
rub away
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The inscription on the stone tablet has been rubbed away by the hands of countless tourists over the centuries.
[ترجمه ترگمان]کتیبه روی لوح سنگی با دست توریست های بیشمار در طول قرن ها پاک شده است
[ترجمه گوگل]کتیبه روی تبلت سنگی در طول قرن ها دستان گردشگران بی شماری را پوشانده است
[ترجمه گوگل]کتیبه روی تبلت سنگی در طول قرن ها دستان گردشگران بی شماری را پوشانده است
2. The paint has been rubbed away from the edges of the table.
[ترجمه ترگمان]رنگ از لبه میز کشیده شده است
[ترجمه گوگل]رنگ از لبه های میز خارج شده است
[ترجمه گوگل]رنگ از لبه های میز خارج شده است
3. You need a thorough massage to get the pains rubbed away.
[ترجمه ترگمان]باید یه ماساژ کامل داشته باشی تا درد رو از بین ببری
[ترجمه گوگل]شما نیاز به ماساژ کامل دارید تا درد را از بین ببرید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به ماساژ کامل دارید تا درد را از بین ببرید
4. Had the ex-scumnik's laboriously acquired veneer rubbed away, though, at the prospect of mayhem?
[ترجمه ترگمان]اگر با زحمت دقت کرده بودند لایه نازکی از روکش دار به دست اورده بود، با این حال، در انتظار ضرب و شتم قرار گرفته بود؟
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر میرسید که فرسنگها به سختی از روکش استفاده می کردند، در حالی که از نظر ضرب وشتم بودند؟
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر میرسید که فرسنگها به سختی از روکش استفاده می کردند، در حالی که از نظر ضرب وشتم بودند؟
5. She licked her undamaged forefinger and rubbed away the tear traces.
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره اش را لیسید و آثار اشک را پاک کرد
[ترجمه گوگل]او خط انگشت ناسازگارش را لیس زده و عصاره ها را از بین می برد
[ترجمه گوگل]او خط انگشت ناسازگارش را لیس زده و عصاره ها را از بین می برد
6. Her hand shook and she guiltily rubbed away a few drops that splashed on to the quarry-tiled floor with a soft-soled slipper.
[ترجمه ترگمان]دستش لرزید و با عذاب وجدان چند قطره از آن را که روی زمین کاشی شده بود با یک کفش راحتی نرم پاک کرد
[ترجمه گوگل]دست او تکان داد و او به گریختن چند قطره را که به کف کاشی معدنی با یک دمپایی نرم نرم فرو ریخت، دور انداخته بود
[ترجمه گوگل]دست او تکان داد و او به گریختن چند قطره را که به کف کاشی معدنی با یک دمپایی نرم نرم فرو ریخت، دور انداخته بود
7. Trying to get the silverwarecleanwe have to exert ourselves to rub away for hours.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای به دست آوردن the باید به خود فشار وارد کند تا ساعت ها را پاک کنیم
[ترجمه گوگل]سعی میکنم نقاشی نقره ای را به دست بیاوریم تا خودمان را برای ساعتها مالش دهیم
[ترجمه گوگل]سعی میکنم نقاشی نقره ای را به دست بیاوریم تا خودمان را برای ساعتها مالش دهیم
8. Wet a rag with a solvent such as nail polish remover and rub away stains.
[ترجمه ترگمان]پارچه ای با حلال مانند پاک کننده لاک ناخن تمیز کنید و لکه ها را پاک کنید
[ترجمه گوگل]مرطوب کردن یک حلال را با یک حلال مانند حذف ناخن لهستانی و پاک کردن رنگ لکه
[ترجمه گوگل]مرطوب کردن یک حلال را با یک حلال مانند حذف ناخن لهستانی و پاک کردن رنگ لکه
9. The central meaning shared by these verbs is . to wear down or rub away a surface by or as if by scraping.
[ترجمه ترگمان]معنی مرکزی که این افعال به اشتراک می گذارند عبارت است از: آن را صاف کنید و یا یک سطح از آن پاک کنید و یا با scraping آن را صاف کنید
[ترجمه گوگل]معنای مرکزی مشترک این افعال این است به نظر میرسد که سطح را از بین ببرید یا آن را از بین ببرید
[ترجمه گوگل]معنای مرکزی مشترک این افعال این است به نظر میرسد که سطح را از بین ببرید یا آن را از بین ببرید
10. I put it on right before bed and in the morning I rub my lips with a soft wet washcloth to rub away the product and dry layers of skin.
[ترجمه ترگمان]آن را درست قبل از تخت خواب قرار دادم و صبح روز بعد، با دستمالی لطیف، لب هایم را لمس کردم تا محصول و لایه های خشک پوست را پاک کنم
[ترجمه گوگل]من آن را درست قبل از خواب گذاشتم و صبح، لب هایم را با دستمال مرطوب نرم خیس می کردم تا لایه های پوست خشک شود
[ترجمه گوگل]من آن را درست قبل از خواب گذاشتم و صبح، لب هایم را با دستمال مرطوب نرم خیس می کردم تا لایه های پوست خشک شود
پیشنهاد کاربران
کتیبه سنگی
به وسیله مالیدن و سابیدن از بین بردن
کلمات دیگر: