کلمه جو
صفحه اصلی

begrime


معنی : سیاه کردن، چرک کردن
معانی دیگر : اسم مفعول فعل: beget، چرکین کردن، با گل (یا چیزهایی مثل روغن موتور و گریس و غیره) کثیف کردن

انگلیسی به فارسی

چرک کردن، سیاه کردن


ببخشید، سیاه کردن، چرک کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: begrimes, begriming, begrimed
• : تعریف: to soil with or as though with grime; make grimy.
مشابه: smear

• make dirty, cover with filth

مترادف و متضاد

سیاه کردن (فعل)
ruin, waste, black, denigrate, begrime, make bitter, make black, blacken, make intolerable, render unhappy

چرک کردن (فعل)
soil, putrefy, begrime, stain, fester, grime, moil, draggle, suppurate

جملات نمونه

1. His clothes are begrimed with oil and dirt.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش پر از روغن و کثافت است
[ترجمه گوگل]لباس های او با روغن و کثیف آغاز می شود

2. His hands were begrimed with oil and dirt.
[ترجمه ترگمان]دست هایش پر از روغن و کثافت بود
[ترجمه گوگل]دستانش با روغن و کثیف شروع شد

3. Graft has begrimed the government's politics.
[ترجمه ترگمان]Graft سیاست دولت را محدود کرده است
[ترجمه گوگل]پیاده روی سیاست دولت است

4. Begrimed by obscure use, otiose warehouses shadowed the rigid, corky bobbing of gulls.
[ترجمه ترگمان]انبارهای by با استفاده مبهم، انبارهای otiose که در زیر آب و هوا شناور بودند، شناور در آب و هوا شناور بودند
[ترجمه گوگل]با استفاده از مبهم، با انبوهی از زادآوری، انبارهای آتیس سفت و محکم و باریک از گاوها را پوشانده است

5. She is begrimed with smoke.
[ترجمه ترگمان]با دود و تقلا تقلا می کند
[ترجمه گوگل]او با دود مبتلا است

6. To cover with black dirt or soot; begrime.
[ترجمه ترگمان]که پوشیده از کثافت یا دوده است
[ترجمه گوگل]برای پوشش با خاک یا خاکستری سیاه؛ ببخشید

7. Use to simple chemistry cleanout means to get rid of the begrime in the work-surface of heating exchanger, in order to improve its thermal efficiency of using process.
[ترجمه ترگمان]استفاده از شیمی ساده به معنای خلاص شدن از شر begrime در سطح کار مبدل حرارتی به منظور بهبود راندمان حرارتی آن با استفاده از فرآیند است
[ترجمه گوگل]استفاده از تمیز کردن ساده شیمی به معنای خلاص شدن از شر ریزه در سطح کار مبدل گرمایی است، به منظور بهبود کارایی حرارتی استفاده از فرآیند

mechanics with begrimed hands

مکانیک‌ها با دستان سیاه و روغنی



کلمات دیگر: