کلمه جو
صفحه اصلی

popularization


معنی : تعمیم، اشتهار، محبوب سازی
معانی دیگر : اشتهار، تعمیم، محبوب سازی

انگلیسی به فارسی

اشتهار، تعمیم، محبوب سازی


محبوبیت، تعمیم، اشتهار، محبوب سازی


انگلیسی به انگلیسی

• making common, making public; distributing amongst the public; interpretation that is comprehensible and acceptable without difficulty (also popularisation)

مترادف و متضاد

تعمیم (اسم)
extension, distribution, generalization, popularization

اشتهار (اسم)
reputation, glory, renown, popularization, repute, reputability

محبوب سازی (اسم)
popularization

جملات نمونه

1. It is wrong to belittle or neglect popularization.
[ترجمه ترگمان]کوچک کردن یا نادیده گرفتن popularization اشتباه است
[ترجمه گوگل]اشتباه است که مردمسالاری را از بین ببریم یا نادیده بگیریم

2. Religion is to mysticism what popularization is to science. Henri Bergson
[ترجمه ترگمان]مذهب در تصوف چیست که popularization به علم مربوط می شود هنری برگسون
[ترجمه گوگل]دین به عرفان چیزی است که محبوبیت علم است هنری برگسون

3. The popularization of science and technology only reflects satisfaction in the areas of career orientation and cultural alienation.
[ترجمه ترگمان]تعمیم علم و تکنولوژی تنها نشان دهنده رضایت در حوزه های جهت گیری شغلی و بیگانگی فرهنگی است
[ترجمه گوگل]محبوبیت علم و فناوری تنها نشان دهنده رضایت در زمینه های جهت گیری حرفه ای و بیگانگی فرهنگی است

4. Popularization of news was accelerated in the 1 840s with the introduction of telegraph wire services.
[ترجمه ترگمان]سرعت انتشار اخبار در ساعت ۱ ۸۴۰ افزایش یافت و با استفاده از سرویس تلگراف تلگراف شد
[ترجمه گوگل]محبوبیت اخبار در دهه 80 میلادی با معرفی خدمات سیم تلگراف تسریع شد

5. With the popularization of the Internet and surfing the Net with broadband, search engine likes a dark horse in China, and permeate through daily life day by day.
[ترجمه ترگمان]با تعمیم اینترنت و گشت و گذار در اینترنت با باند وسیع، موتور جستجو اسب سیاهی را در چین دوست دارد و روزانه در طول روز روزانه منتشر می شود
[ترجمه گوگل]با محبوبیت اینترنت و گشت و گذار در شبکه با پهنای باند، موتور جستجو یک اسب تیره در چین را دوست دارد و از طریق زندگی روزمره از طریق زندگی روزانه نفوذ می کند

6. This article provides bases for further popularization of the application of target setting to volleyball technique teaching.
[ترجمه ترگمان]این مقاله مبنایی برای تعمیم بیشتر کاربرد تنظیمات هدف برای آموزش تکنیک والیبال فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله پایه ای برای محبوبیت بیشتر در استفاده از تنظیم هدف به آموزش تکنیک های والیبال فراهم می کند

7. As the internet develops and gets popularization rapidly, it has become an important method of superintendence.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که اینترنت به سرعت گسترش می یابد و به سرعت popularization می شود، این روش به یک روش مهم برای نظارت تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]همانطور که اینترنت در حال گسترش است و به سرعت در حال گسترش است، تبدیل به یک روش مهم نظارت شده است

8. Computer Night - the national biggest computer utility popularization program.
[ترجمه ترگمان]برنامه رایانه ای - بزرگ ترین برنامه ملی سازی کامپیوتر
[ترجمه گوگل]Computer Night - بزرگترین نرم افزار رایانه ملی رایانه ملی است

9. With the popularization and application of the computer network and distributed computer, the security of network becomes more and more important.
[ترجمه ترگمان]با تعمیم و کاربرد شبکه کامپیوتر و توزیع کامپیوتر، امنیت شبکه بیشتر و مهم تر می شود
[ترجمه گوگل]با محبوبیت و کاربرد شبکه کامپیوتری و رایانه توزیع شده، امنیت شبکه بیشتر و بیشتر مهم می شود

10. Science popularization is the way to solve above problems.
[ترجمه ترگمان]تعمیم علمی روشی برای حل مشکلات فوق است
[ترجمه گوگل]محبوبیت علم راه حل مشکلات فوق است

11. The successful introduction and large-scale popularization of tree cotton is a milestone in the history of economic development and also an important revolution in the history of agriculture in China.
[ترجمه ترگمان]معرفی موفق و تعمیم مقیاس بزرگ پنبه درخت، نقطه عطفی در تاریخ توسعه اقتصادی و همچنین یک انقلاب مهم در تاریخ کشاورزی در چین است
[ترجمه گوگل]معرفی موفق و محبوبیت در مقیاس وسیع پنبه درخت، نقطه عطفی در تاریخ توسعه اقتصادی و همچنین یک انقلاب مهم در تاریخ کشاورزی در چین است

12. Our country has realized the popularization of higher education in 2003 when The gross entrance rate is 17%, according to Martin Trow's ideological theory of higher education massification.
[ترجمه ترگمان]براساس تئوری ایدئولوژیکی مارتین s از آموزش عالی، کشور ما از تعمیم تحصیلات عالی در سال ۲۰۰۳ برخوردار شده است که نرخ ورود ناخالص برابر ۱۷ درصد است
[ترجمه گوگل]کشور ما میزان محبوبیت تحصیلات عالی را در سال 2003 درک کرده است نرخ ورود ناگهانی 17 درصد است، با توجه به نظریه ایدئولوژیک مارتین ترو در مورد توزیع آموزش عالی

13. With the popularization of IEEE80 11 wireless local area network, the network security has become more and more important.
[ترجمه ترگمان]با تعمیم شبکه محلی بی سیم ۱۱ IEEE۸۰، امنیت شبکه بیشتر و مهم تر شده است
[ترجمه گوگل]با محبوبیت IEEE80 11 شبکه بی سیم بی سیم، امنیت شبکه تبدیل شده است بیشتر و بیشتر مهم است

14. Results Project organization and management, AHT holders, AHT itself, health service providers and demanders would influence the AHT popularization.
[ترجمه ترگمان]نتایج سازمان پروژه و مدیریت، دارندگان AHT، خود AHT، ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و demanders می توانند بر the AHT تاثیر بگذارند
[ترجمه گوگل]نتایج سازماندهی و مدیریت پروژه، صاحبان AHT، خود AHT، ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و تقاضا، بر محبوبیت AHT تاثیر می گذارد

پیشنهاد کاربران

1 - عمومیت دادن، عمومیت یافتن، رواج
2 - ساده سازی، عوام پسند کردن
3 - اثر عوام پسند، کار مردم پسند

Noun - uncountable :
ساده سازی ( موضوعی پیچیده، برای افرادی که دانش خاصی درباره ی آن ندارند. )
شفاف سازی

محبوبیت
رواج دادن


کلمات دیگر: