کلمه جو
صفحه اصلی

reliance


معنی : اعتماد، دل گرمی، توکل، تکیه، اتکاء
معانی دیگر : اطمینان، اتکا، پشتگرمی، استام، اوستام

انگلیسی به فارسی

اعتماد، توکل، تکیه، اتکا، دل گرمی


وابستگی، اعتماد، تکیه، اتکاء، توکل، دل گرمی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: trust or confidence.
مترادف: belief, confidence, dependence, faith, trust

(2) تعریف: the act of relying or depending.
مترادف: depending, trusting

- He's an adult now but can't seem to break off his reliance on his parents.
[ترجمه کورش بقایی راوری] او الآن بزرگ شده است؛ اما به نظر نمی رسد که وابستگی به والدینش را قطع کرده باشد.
[ترجمه سهیلا] اگرچه او بزرگ شده اما به نظر نمی رسد که متکی به خانواده اش نمی باشد
[ترجمه ترگمان] او حالا بزرگ است، اما به نظر نمی رسد که به پدر و مادرش فکر کند
[ترجمه گوگل] او اکنون یک بالغ است اما به نظر نمی رسد که وابستگی خود را به والدینش متوقف کند

• dependence; trust, confidence
reliance on someone or something is the state of needing them in order to live or work properly.

مترادف و متضاد

اعتماد (اسم)
affiance, confidence, trust, faith, reliance, belief, credence, fideism

دلگرمی (اسم)
encouragement, assurance, reliance, morale

توکل (اسم)
dependence, trust, reliance

تکیه (اسم)
stop, support, stay, emphasis, rest, reliance, prop

اتکاء (اسم)
support, reliance

confidence


Synonyms: assurance, belief, credence, credit, dependence, faith, hope, interdependence, interdependency, stock, trust


Antonyms: disbelief, independence


جملات نمونه

1. my reliance is on god alone
پشت گرمی من به خداست و بس.

2. my reliance on mehri and julie
اتکای من به مهری و جولی

3. The theory is rendered suspect by its reliance on now discredited sources.
[ترجمه ترگمان]این نظریه با اتکای آن به منابع بی اعتبار تلقی می شود
[ترجمه گوگل]این نظریه با وابستگی خود به منابع متداول در حال حاضر مشکوک است

4. Too heavy a reliance on a particular market may be dangerous for the company.
[ترجمه ترگمان]اتکای بیش از حد به یک بازار خاص ممکن است برای شرکت خطرناک باشد
[ترجمه گوگل]وابستگی بیش از حد به یک بازار خاص ممکن است برای شرکت خطرناک باشد

5. This witness has committed perjury and no reliance can be placed on her evidence.
[ترجمه ترگمان]این شاهد شهادت دروغ و عدم اتکا به شواهد خود را داده است
[ترجمه گوگل]این شاهد متعهد به دروغ گویی است و هیچ گونه وابستگی به شواهد وی وجود ندارد

6. Don't place too much reliance on his advice.
[ترجمه ترگمان]به نصیحت او زیاد توجه نکن
[ترجمه گوگل]بیش از حد به توصیه های خود توجه نکنید

7. You place too much reliance on her ideas and expertise.
[ترجمه ترگمان]شما بیش از حد به ایده ها و تخصص او تکیه دارید
[ترجمه گوگل]شما وابستگی زیادی به ایده ها و تخصص های خود دارید

8. Such learning methods encourage too great a reliance upon the teacher.
[ترجمه ترگمان]چنین روش های آموزشی اعتماد زیادی به معلم دارند
[ترجمه گوگل]چنین روش های یادگیری اعتماد به نفس بیش از حد معلم را بالا می برد

9. The region's reliance on tourism is unwise.
[ترجمه ترگمان]اتکای این منطقه به گردشگری غیرعاقلانه است
[ترجمه گوگل]وابستگی منطقه به گردشگری ناخوشایند است

10. I don't think you should place too much reliance on these figures.
[ترجمه ترگمان]به نظر من تو به این آدم ها اعتماد زیادی نداری
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم شما باید بیش از حد متکی به این ارقام باشید

11. He acted in complete reliance on the account of a couple of eyewitnesses.
[ترجمه ترگمان]او با اتکا کامل به حساب دو شاهد عینی اقدام کرد
[ترجمه گوگل]او به طور کامل وابسته به حساب چند زن شاهد عینی بود

12. I wouldn't place too much reliance on these figures.
[ترجمه ترگمان]من به این آدم ها زیاد اطمینان ندارم
[ترجمه گوگل]من روی این ارقام خیلی وابسته نیستم

13. Insufficient domestic savings results in greater reliance being placed on external finance from international banks, capital markets and international agencies.
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی های داخلی ناکافی منجر به تکیه بیشتر بر منابع مالی خارجی از بانک های بین المللی، بازارهای سرمایه و آژانس های بین المللی می شود
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در درآمد داخلی موجب می شود که بیشتر وابستگی به سرمایه گذاری خارجی از بانک های بین المللی، بازارهای سرمایه و آژانس های بین المللی برآورده شود

14. Consumer reliance on processed and ready chilled foods has brought a new food poison to Britain: listeria.
[ترجمه ترگمان]اتکای مصرف کنندگان به غذاهای فرآوری شده و آماده مصرف مواد غذایی جدیدی را به بریتانیا آورده است: listeria
[ترجمه گوگل]وابستگی مصرف کنندگان به غذاهای فرآوری شده و آماده شده، یک سم مواد غذایی جدید را به انگلیس Listeria آورده است

15. He also learned not to place too much reliance on his senses and feelings.
[ترجمه ترگمان]همچنین یاد گرفت که به احساسات و احساسات خود بیش از حد اتکا نکند
[ترجمه گوگل]او همچنین آموخت که بیش از حد وابسته به حس و احساسات او نیست

My reliance is on God alone.

پشت گرمی من به خداست و بس.


پیشنهاد کاربران

اتکا، اعتماد

وابستگی

استناد کردن

reliance ( noun ) =اعتماد، اطمینان، وابستگی، اتکا، تکیه/آدم مطمئن، چیز مطمئن

examples:
1 - The region's reliance on tourism is unwise.
وابستگی منطقه به گردشگری عاقلانه نیست.
2 - You place too much reliance on her ideas and expertise.
شما بیش از حد به ایده ها و تخصص او اعتماد دارید.
3 - She said that there is too much reliance on meat in our diet.
او گفت که وابستگی بیش از حد به گوشت در رژیم غذایی ما وجود دارد.
4 - Ireland has a greater reliance on oil for electricity generation than most other EU countries.
ایرلند نسبت به سایر کشورهای اتحادیه اروپا بیشتر به نفت برای تولید برق وابسته است.
5 - The company's increasing reliance on subcontractors involves several risks, including reduced control over pricing.
وابستگی روزافزون این شرکت به پیمانکاران مقاطعه کار فرعی شامل ریسک های متعددی از جمله کاهش کنترل قیمت گذاری است.
6 - We are in talks with potential partners in Asia as part of our strategy to reduce our reliance on the American market.
ما در حال مذاکره با شرکای بالقوه در آسیا به عنوان بخشی از استراتژی خود برای کاهش وابستگی خود به بازار آمریکا هستیم.


کلمات دیگر: