admitted

او پذیرفت که ما هم حقوقی داریم.

تقصیر خود را قبول کرد.

او را به وکالت دادگستری پذیرفتند.

به شغل وکالت پذیرفته شد.

به حضور نخست وزیر پذیرفته شد.

کارمند اعتراف کرد که رشوه می گرفته است.

فقط تعداد معدودی از برگزیدگان را راه دادند.

هیچ کس را به اتاق جراحی راه نمی دهند.

به کسانی که کت نپوشیده اند(فقط پیراهن به تن دارند) اجازه ی دخول داده نخواهد شد.

[ترجمه ترگمان]اون اعتراف کرد که داره با معشوقه خودش توطئه می کنه تا شوهرش رو بکشه
[ترجمه گوگل]او با عاشقش وادار به قتل شوهرش کرد

[ترجمه ترگمان]اساتید دانشگاه به طور کلی فقدان شور و شوق در مورد افراد خود را پذیرفته اند
[ترجمه گوگل]معلمان دانشگاه عموما کم توجهی نسبت به افراد خود را پذیرفته اند

[ترجمه ترگمان]جاده چنان تنگ بود که به زحمت می توانست دو نفر را در کنار هم راه بروند
[ترجمه گوگل]مسیر خیلی باریک بود که به سختی دو نفر از طرفداران پیاده روی را کنار گذاشت

[ترجمه ترگمان]هیچ کس جز بلیط فروشی پذیرفته نشد
[ترجمه گوگل]هیچ کس جز صاحبان بلیط ها پذیرفته نشده است

[ترجمه ترگمان]اعضا در معرفی یک کارت عضویت پذیرفته خواهند شد
[ترجمه گوگل]کاربران در ارائه یک کارت عضویت پذیرفته خواهند شد

[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که تملک و تحویل ارز جعلی را می پذیرد
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که پول نقد و تقلبی دارد

[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرده است که به عنوان یک حامل مواد مخدر عمل کرده است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پیک دارویی پذیرفته شده است