کلمه جو
صفحه اصلی

bedlam


معنی : تیمارستان، دیوانه
معانی دیگر : (نادر) به طور جلف و زننده لباس پوشیدن یا تزیین کردن، سر و صدا و درهم برهمی، محشر، غلغله، (با b بزرگ) نام یکی از دیوانه خانه های قدیم لندن (نام کامل آن: st. mary of bethlehem)، (قدیمی) بیمارستان روانی، وابسته به دیوانه ها یا دیوانه خانه

انگلیسی به فارسی

Bedlam، تیمارستان، دیوانه


سروصدا و درهم‌برهمی، محشر، غلغله


(قدیمی) بیمارستان روانی، تیمارستان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a situation or scene of confused disorder and uproar.
مترادف: chaos, pandemonium
متضاد: calm
مشابه: anarchy, clamor, confusion, disarray, disorder, furor, hubbub, jumble, madhouse, tumult, turmoil, zoo

- The peaceful demonstration turned into bedlam when shots were fired.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که گلوله شلیک شد، تظاهرات مسالمت آمیز تبدیل به تیمارستان شد
[ترجمه گوگل] تظاهرات صلح آمیز هنگامی که عکس ها اخراج شدند به تیربار تبدیل شدند
- It was bedlam in the old dormitory when bats came flying out of the hall closet.
[ترجمه ترگمان] وقتی که خفاش از کمد بیرون پرواز می کرد، چیز دیگری بود
[ترجمه گوگل] هنگامی که خفاش ها از صندوق سالن خارج شدند، خوابیدن در خوابگاه قدیمی بود

• uproar; havoc, confusion; insane asylum, madhouse
if you say that a place or situation is bedlam, you mean that it is very noisy and disorderly.

مترادف و متضاد

تیمارستان (اسم)
asylum, madhouse, booby hatch, bedlam, bughouse

دیوانه (اسم)
loco, bedlam, madcap, berserker, berserk

chaotic situation


Synonyms: chaos, clamor, commotion, confusion, din, disquiet, disquietude, furor, hubbub, madhouse, maelstrom, noise, pandemonium, racket, shambles, tumult, turmoil, uproar


Antonyms: calm, peace, quiet


جملات نمونه

1. after his speech, the meeting became a bedlam
پس از نطق او در جلسه غوغا به پا شد.

2. What's happening in that room? It's bedlam in there.
[ترجمه ترگمان]تو اون اتاق چه خبره؟ چیز دیگری است
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی در آن اتاق رخ می دهد؟ در آنجا وجود دارد

3. The crowd went absolutely mad. It was bedlam.
[ترجمه ترگمان]جمعیت مطلقا دیوانه شدند چیز دیگری بود
[ترجمه گوگل]جمعیت کاملا دیوانه شد این لکه دار بود

4. It was bedlam at the football ground after the match was suspended.
[ترجمه ترگمان]بعد از مسابقه، داد و مرج در زمین فوتبال رخ داد
[ترجمه گوگل]بعد از مسابقه به حالت تعلیق در زمین فوتبال بستگی داشت

5. When the bomb exploded, there was bedlam.
[ترجمه ترگمان]وقتی بمب منفجر شد، داد و بیدادها وجود داشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که این بمب منفجر شد، وجود داشت

6. The classroom erupted into bedlam whenever Miss Simpson left for longer than a minute.
[ترجمه ترگمان]هر وقت که دوشیزه سیمپسون بیش از یک دقیقه از کلاس بیرون می رفت، کلاس می شد
[ترجمه گوگل]وقتی دوشیزه سیمپسون به مدت بیش از یک دقیقه باقی ماند، کلاس درس فریاد کشید

7. That innocence was not the natural state, bedlam was.
[ترجمه ترگمان]چیزی که سادگی و سادگی بود، چیز دیگری بود
[ترجمه گوگل]این بیگناهی دولت طبیعی نبود، بلاتمام بود

8. All around me the bedlam continued but I was looking inward.
[ترجمه ترگمان]چیز دیگری در اطرافم موج می زد، اما من به داخل نگاه می کردم
[ترجمه گوگل]همه چیز در اطرافم ادامه داشت اما من به داخل نگاه می کردم

9. And she was off into her bedlam of mythology once more.
[ترجمه ترگمان]و یک بار دیگر در تیمارستان او گم شد
[ترجمه گوگل]و او یک بار دیگر به اسلحه ی او تبدیل شد

10. The bedlam in no way flustered Boxer Sullivan.
[ترجمه ترگمان]داد و بیدادها در هیچ وجه flustered سالیوان نبود
[ترجمه گوگل]بطلم به هیچ وجه فاکسر سولیوان را فریب داد

11. If you want to find a bedlam, that's the market.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی چیز دیگری پیدا کنی، این بازار است
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید یک بستنی را پیدا کنید، این بازار است

12. So I think you'll see, you know, less bedlam, more characters.
[ترجمه ترگمان]خوب، می دانید، من فکر می کنم که شما می دانید، کم تر چیز دیگری می شود، شخصیت دیگری هم هست
[ترجمه گوگل]بنابراین من فکر می کنم شما می بینید، می دانید، شخصیت های بیشتر و کم اهمیت تر

13. It was bedlam at our house on the morning of the wedding.
[ترجمه ترگمان]در خانه ما، صبح روز عروسی، چیز دیگری بود
[ترجمه گوگل]در صبح روز عروسی در خانه ما خواب می بیند

14. M : Operation Bedlam is DEAD! Do you understand, 007?
[ترجمه ترگمان]M: است! متوجه شدی، ۰۰۷؟
[ترجمه گوگل]M Operation Bedlam DEAD! آیا میفهمی، 007؟

after his speech, the meeting became a bedlam.

پس از نطق او در جلسه غوغا به پا شد.


The crowd went absolutely mad. It was bedlam.

جمعیت کاملاً عصبانی شدند و غلغله شد.


پیشنهاد کاربران

آشوب

Bedlam: آشوب، شورش syn: chaos: هرج و مرج.


کلمات دیگر: