کلمه جو
صفحه اصلی

affability


معنی : خوش ایند، خوش رویی، دلجویی، مهربانی، خوشخویی، مدارا
معانی دیگر : دلجویی، مهربانی، خوشرویی، مدارا

انگلیسی به فارسی

قابل اعتماد بودن، خوش رویی، دلجویی، مهربانی، خوشخویی، مدارا، خوش ایند


دلجویی، مهربانی، خوشرویی، مدارا


انگلیسی به انگلیسی

• amiability, friendliness, approachability, kindliness

مترادف و متضاد

خوشایند (اسم)
flattery, affability, amiability, compliment

خوش رویی (اسم)
beauty, affability, amiability, geniality, neighborliness, cordiality, hospitality, attractiveness, handsomeness

دلجویی (اسم)
affability, appeasement, propitiation, caress, mollification

مهربانی (اسم)
affection, affability, amiability, cordiality, kindness, tenderness, love, kindliness, benignity, loving kindness, tender-heartedness, warm-heartedness

خوشخویی (اسم)
affability, politeness, complaisance, courtesy, suavity

مدارا (اسم)
forbearance, reserve, affability, toleration, condescension, moderateness, civility, lenity

جملات نمونه

1. his affability was a pretense
مهربانی او ساختگی بود.

2. His affability conduces to success as a salesman.
[ترجمه ترگمان]محبت او به عنوان یک فروشنده به موفقیت می رسید
[ترجمه گوگل]افتخار او به عنوان یک فروشنده موفق است

3. Below his preternatural affability there is some acid and steel.
[ترجمه ترگمان]در زیر آن ها مقداری اسید و استیل وجود دارد
[ترجمه گوگل]در زیر حساسیت فوقالعاده خود، اسید و فولاد وجود دارد

4. But the affability can be deceptive, according to one long - time colleague now at another bank.
[ترجمه ترگمان]اما با توجه به هم کاری یکی از همکاران قدیمی که در حال حاضر در بانک دیگری است، آن ها می توانند فریبنده باشند
[ترجمه گوگل]با توجه به یک همکار طولانی مدت که در حال حاضر در یکی دیگر از بانک ها، قابل اعتماد بودن می تواند فریب آمیز باشد

5. Good appearance and manner, flexible and have strong affability.
[ترجمه ترگمان]ظاهر و رفتار خوب، انعطاف پذیر و دارای محبت بسیار قوی است
[ترجمه گوگل]ظاهر و شیوه خوب، انعطاف پذیری و قابلیت اطمینان قوی است

6. Beyond his preternatural affability there is some acid and some steel.
[ترجمه ترگمان]بالاتر از affability مافوق طبیعی او یک سری اسید و مقداری فولاد وجود دارد
[ترجمه گوگل]فراتر از رعایت پیش شرط هایش، اسید و برخی از فولاد وجود دارد

7. He had slipped from hardness into affability.
[ترجمه ترگمان]از سختی و سنگدلی گریخته بود
[ترجمه گوگل]او از سختی به قابلیت اطمینان کم کرد

8. The dog represents loyalty, while the pig represents affability.
[ترجمه ترگمان]سگ وفاداری را نشان می دهد در حالی که خوک affability را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این سگ بیانگر وفاداری است، در حالی که خوک نشان دهنده پذیرایی است

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

10. D. Friendliness is a defining characteristic of affability.
[ترجمه ترگمان]D friendliness یک خصوصیت تعیین کننده در مورد affability است
[ترجمه گوگل]D دوستیابی یکی از ویژگی های تعریف پذیری است

11. Beyond his preternatural affability there is some acid and some steel - George Will.
[ترجمه ترگمان]غیر از مهربانی غیر طبیعی او مقداری اسید و مقداری فولاد - جرج ویل وجود دارد
[ترجمه گوگل]فراتر از توانایی پیشینیانش، اسید و برخی از فولاد وجود دارد - جورج ویلی

12. His apparent affability deceives everyone.
[ترجمه ترگمان]مهربانی ظاهری او همه را یاری می کند
[ترجمه گوگل]افکار ظاهری او هرکسی را فریب می دهد

13. His dignified person and agreeable countenance, with the most unaffected affability gave me high satisfaction.
[ترجمه ترگمان]چهره dignified و چهره مطبوع او، با the مهربان و عاری از صداقت، رضایت من را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]شخص حسن نیت او و آرزوی دلسوز، با بیشترین تأثیرپذیری، به من رضایت زیادی داد

14. " You're very kind,'said Carrie, touched by the agent's extreme affability.
[ترجمه ترگمان]کری با مهربانی بسیار گفت: شما خیلی لطف دارید
[ترجمه گوگل]کری گفت: 'شما بسیار مهربان هستید، با عواقب افراطی این عامل مواجه شده اید


کلمات دیگر: